اسم ( noun )
حالات: entries
حالات: entries
• (1) تعریف: an act or instance of entering; entrance.
• متضاد: departure, egress, exit
• مشابه: admission, entrance
• متضاد: departure, egress, exit
• مشابه: admission, entrance
- People without tickets are not permitted entry to the auditorium.
[ترجمه vOS13M1i] e|
[ترجمه گوگل] ورود افراد بدون بلیط به سالن ممنوع است[ترجمه ترگمان] افراد بدون بلیط ورود به تالار را مجاز نمی دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her conversation with her friend was interrupted by the entry of her husband.
[ترجمه نسترن] گفتگوی او با دوستش با ورود همسرش قطع شد|
[ترجمه گوگل] گفتگوی او با دوستش با ورود شوهرش قطع شد[ترجمه ترگمان] گفتگوی او با دوستش در اثر ورود شوهرش قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His entry into politics was a surprise even to his family.
[ترجمه گوگل] ورود او به سیاست حتی برای خانوادهاش نیز غافلگیرکننده بود
[ترجمه ترگمان] ورود او به سیاست حتی برای خانواده اش مایه شگفتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ورود او به سیاست حتی برای خانواده اش مایه شگفتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: an area for entering.
• متضاد: egress, exit
• مشابه: access, door, entrance, portal
• متضاد: egress, exit
• مشابه: access, door, entrance, portal
- The entry of the building was blocked by police.
[ترجمه گوگل] ورودی ساختمان توسط پلیس مسدود شد
[ترجمه ترگمان] ورود این ساختمان توسط پلیس مسدود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ورود این ساختمان توسط پلیس مسدود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a passageway between an outside door and a room; hallway.
• مشابه: access, hall
• مشابه: access, hall
- They left their umbrellas in the entry.
[ترجمه گوگل] آنها چترهای خود را در ورودی رها کردند
[ترجمه ترگمان] چترهای خود را در ورودی جا گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چترهای خود را در ورودی جا گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: the act of adding an item or passage to a written record, or such an item or passage itself.
• متضاد: deletion, omission
• مشابه: tally
• متضاد: deletion, omission
• مشابه: tally
- He made entries in his journal on each day of the journey.
[ترجمه گوگل] او در هر روز سفر مطالبی را در دفتر خود ثبت می کرد
[ترجمه ترگمان] او در هر روز از سفر ورودی های روزانه اش را یادداشت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در هر روز از سفر ورودی های روزانه اش را یادداشت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: the right to enter.
• متضاد: egress
• مشابه: access, door, entrance
• متضاد: egress
• مشابه: access, door, entrance
- The fee for entry is ten dollars.
[ترجمه گوگل] هزینه ورودی ده دلار است
[ترجمه ترگمان] هزینه ورود ده دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هزینه ورود ده دلار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: a debit or credit listed in a financial account.
• (7) تعریف: a word or phrase listed, and usu. defined, in a dictionary.