entrepot

/ˈɒntrəpoʊ//ˈɒntrəpəʊ/

معنی: انبار، انبارموقتی، انبار کالا، مرکز بازرگانی
معانی دیگر: انبار، انبارکالا، انبارموقتی، مرکزبازرگانی

جمله های نمونه

1. Thousands of crates compacted in an entrepot.
[ترجمه گوگل]هزاران جعبه در یک محفظه فشرده فشرده شده اند
[ترجمه ترگمان] هزاران جعبه تو an - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As an entrepot, we handle a large volume of re - exports .
[ترجمه گوگل]ما به‌عنوان یک بنگاه، حجم زیادی از صادرات مجدد را انجام می‌دهیم
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان یک entrepot حجم زیادی از صادرات مجدد را کنترل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Free tax zone can be convenient entrepot trade, increase the income of concerned charge.
[ترجمه گوگل]منطقه مالیاتی آزاد می تواند تجارت entrepot راحت، افزایش درآمد از اتهام مربوطه
[ترجمه ترگمان]منطقه مالیات آزاد می تواند برای تجارت مناسب باشد و درآمد مربوط به آن را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bahrain has been an entrepot of trade between Arabia and India since the second millennium BC.
[ترجمه گوگل]بحرین از هزاره دوم قبل از میلاد، پایگاه تجارت بین عربستان و هند بوده است
[ترجمه ترگمان]از هزاره دوم پیش از میلاد، بحرین an تجارت بین عربستان و هند بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Business scope of international trade, entrepot trade, regional trade and trade between enterprises under processing finishing.
[ترجمه گوگل]دامنه تجاری تجارت بین المللی، تجارت entrepot، تجارت منطقه ای و تجارت بین شرکت های تحت تکمیل پردازش
[ترجمه ترگمان]حیطه تجاری تجارت بین المللی، تجارت entrepot، تجارت منطقه ای و تجارت بین موسسات تحت پردازش در حال اتمام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Furthermore, we are very much an entrepot, handling a large volume of re - exports.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، ما بسیار پیشگام هستیم و حجم زیادی از صادرات مجدد را انجام می دهیم
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ما بسیار an هستیم و حجم زیادی از صادرات مجدد را کنترل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kashgar has long been a vital entrepot on China's western frontier.
[ترجمه گوگل]کاشغر از دیرباز یک پایگاه حیاتی در مرزهای غربی چین بوده است
[ترجمه ترگمان]کاشغر از مدت ها پیش در مرز غربی چین نقش حیاتی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hong Kong is the most important entrepot for trade between the EU and the Mainland.
[ترجمه گوگل]هنگ کنگ مهمترین مرکز تجارت بین اتحادیه اروپا و سرزمین اصلی است
[ترجمه ترگمان]هنگ کنگ مهم ترین entrepot برای تجارت بین اتحادیه اروپا و جمهوری خلق چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The US side, however, calculated the added value created in Hong Kong region's entrepot trade as imports from China, and thus greatly over-calculated its import value from China.
[ترجمه گوگل]با این حال، طرف ایالات متحده ارزش افزوده ایجاد شده در تجارت اولیه منطقه هنگ کنگ را به عنوان واردات از چین محاسبه کرد و بنابراین ارزش واردات خود از چین را بسیار بیش از حد محاسبه کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال طرف آمریکایی ارزش افزوده ایجاد شده در تجارت entrepot منطقه هنگ کنگ را به عنوان واردات از چین محاسبه کرد و از این رو ارزش واردات خود را از چین به میزان زیادی محاسبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. James: I provide this cast - off edition of the entrepot is a literate journal.
[ترجمه گوگل]جیمز: من این نسخه چاپ شده entrepot را یک مجله باسواد ارائه می کنم
[ترجمه ترگمان]جیمز: من این نسخه از کتاب entrepot را به عنوان یک مجله ادبی در اختیار قرار می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hong Kong has been undertaking the heavy task of the mainland's traditional entrepot trade.
[ترجمه گوگل]هنگ کنگ وظیفه سنگین تجارت سنتی سرزمین اصلی را بر عهده گرفته است
[ترجمه ترگمان]هنگ کنگ وظیفه سنگین تجارت سنتی entrepot را بر عهده گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Port is the core carrier of International Shipping Center. It's the gateway and entrepot of hinterland economy, which is the core of strengthening the competitive capacity as a central city.
[ترجمه گوگل]بندر حامل اصلی مرکز حمل و نقل بین المللی است این دروازه و پایگاه اقتصاد داخلی است که هسته اصلی تقویت ظرفیت رقابتی به عنوان یک شهر مرکزی است
[ترجمه ترگمان]بندر اصلی مرکز حمل و نقل بین المللی است این ورودی و خروجی اقتصاد داخلی است که هسته تقویت ظرفیت رقابتی به عنوان یک شهر مرکزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A large part of Sino - US trade is conducted through entrepot trade via a third place.
[ترجمه گوگل]بخش بزرگی از تجارت چین و ایالات متحده از طریق تجارت entrepot از طریق رتبه سوم انجام می شود
[ترجمه ترگمان]بخش بزرگی از تجارت چین - ایالات متحده از طریق تجارت entrepot از طریق یک مکان سوم انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انبار (اسم)
lodge, store, agglomeration, tender, seraglio, cellar, storeroom, storehouse, repository, arsenal, garner, depot, sluice, repertory, clearing house, depository, thesaurus, entrepot, stockroom, godown

انبار موقتی (اسم)
entrepot

انبار کالا (اسم)
storeroom, storehouse, warehouse, storage, entrepot, stockroom, wareroom

مرکز بازرگانی (اسم)
mart, entrepot

انگلیسی به انگلیسی

• (french) warehouse, depot

پیشنهاد کاربران

شهر یا بندری که کالاها برای واردات یا صادرات موقتا در آن نگهداری می شوند.

بپرس