1. the widow was driven to every possible trick to entrap a suitable man
بیوه زن مجبور بود برای به تور انداختن یک مرد مناسب از کلیه ی حیله های ممکن استفاده کند.
2. The hunters used nets to entrap the lion.
[ترجمه گوگل]شکارچیان برای به دام انداختن شیر از تور استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]شکارچیان از توری برای به دام انداختن شیر استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The police have been given extra powers to entrap drug traffickers.
[ترجمه گوگل]به پلیس اختیارات بیشتری برای به دام انداختن قاچاقچیان مواد مخدر داده شده است
[ترجمه ترگمان]به پلیس اختیارات بیشتری برای به دام انداختن قاچاقچیان مواد مخدر داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I do not personate the stage-play emperor to entrap applause.
[ترجمه گوگل]من شخصیت امپراتور صحنهبازی را برای به دام انداختن تشویق نمیکنم
[ترجمه ترگمان]من صحنه تئاتر را با کف زدن به کف زدن به دست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He felt that she was trying to entrap him.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که او می خواهد او را به دام بیندازد
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که سعی دارد به او کلک بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. entrap sb. into doing sth.
[ترجمه گوگل]به دام انداختن sb به انجام sth
[ترجمه ترگمان]در حال entrap کار کردن را انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The latter can entrap adult birds and if it is incorporated into nests it can cause chick mortality.
[ترجمه گوگل]این دومی می تواند پرندگان بالغ را به دام بیاندازد و اگر در لانه قرار بگیرد می تواند باعث مرگ و میر جوجه ها شود
[ترجمه ترگمان]این پرنده می تواند به عنوان یک پرنده بالغ به کار برده شود و اگر در لانه های خود به کار برده شود، می تواند باعث مرگ و میر مادران شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Had she gold, poor woman, so to entrap for herself that monstrous lump of selfishness?
[ترجمه گوگل]آیا او طلا داشت، زن بیچاره، تا آن توده هیولایی خودخواهی را برای خود به دام بیاندازد؟
[ترجمه ترگمان]آیا او آن زن بیچاره و بیچاره چنان به دام افتاده بود که این توده عظیم خودخواهی را به دام انداخت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The settling precipitates can also entrap colloids which it passes bringing them down.
[ترجمه گوگل]رسوبات ته نشین شده همچنین می توانند کلوئیدهایی را به دام بیاندازند که از آنها عبور می کند و آنها را پایین می آورد
[ترجمه ترگمان]این رسوبات ته نشین شده نیز می توانند به دام انداخته شوند که از میان آن ها عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She was quite prepared to entrap the bishop himself.
[ترجمه گوگل]او کاملاً آماده بود تا خود اسقف را به دام بیندازد
[ترجمه ترگمان]کاملا آماده بود که خود را به دام بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. All About West entrap us how much money?
[ترجمه گوگل]همه چیز درباره غرب ما را به دام انداخت چقدر پول؟
[ترجمه ترگمان]در مورد اینکه وست به ما کلک زده چقدر پول داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Discarded fishing lines or nets entrap sea life, amputating fins or strangling them.
[ترجمه گوگل]خطوط یا تورهای دور ریخته شده ماهیگیری حیات دریایی را به دام می اندازد، باله ها را قطع می کند یا آنها را خفه می کند
[ترجمه ترگمان]به دام انداختن قلاب ماهیگیری یا دام انداختن حیات دریایی، فلس ماهی گیری و یا خفه کردن آن ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Besides, what's better way to entrap a man than to wear an alluring dress?
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، چه راهی برای به دام انداختن یک مرد بهتر از پوشیدن یک لباس جذاب است؟
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، چه راهی برای این که به یک مرد کلک بزند تا لباس alluring بپوشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Another variation is to entrap short segments of a novelty - effect material into regularly plied base yarns.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از تغییرات این است که بخش های کوتاهی از یک ماده جدید را در نخ های پایه ای که به طور منظم چین خورده اند به دام بیاندازید
[ترجمه ترگمان]تغییر دیگر این است که به صورت مرتب از یک ماده اثر - - اثر به طور منظم و به طور منظم به کار برده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. To lure or entrap by or as if by a decoy.
[ترجمه گوگل]فریفتن یا به دام انداختن توسط یا گویی توسط یک طعمه
[ترجمه ترگمان]برای فریب دادن یا به دام انداختن، یا اینکه توسط یک بدل به دام افتاده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید