entrant

/ˈentrənt//ˈentrənt/

معنی: داوطلب، وارد شونده
معانی دیگر: (امتحان یا مسابقه و غیره) شرکت کننده، تازه کار (در)، تازه وارد، درون رو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who enters, as into a contest or an institution.

جمله های نمونه

1. The winning entrant received tickets to the theatre.
[ترجمه گوگل]شرکت کننده برنده بلیت تئاتر دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]برندگان برنده بلیط را به تئاتر بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He applied for entrant to university 3 years ago.
[ترجمه گوگل]او 3 سال پیش برای ورود به دانشگاه اقدام کرد
[ترجمه ترگمان]او سه سال پیش به عنوان داوطلب به دانشگاه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You will automatically be registered as an entrant in the Prize Draw.
[ترجمه گوگل]شما به طور خودکار به عنوان یک شرکت کننده در قرعه کشی جایزه ثبت نام خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]شما به طور خودکار به عنوان یک تازه وارد در قرعه کشی ثبت خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The odds that the US entrant will win the race are ten to one.
[ترجمه گوگل]شانس برنده شدن شرکت کننده آمریکایی در مسابقه ده به یک است
[ترجمه ترگمان]شانس اینکه تیم تازه وارد برنده مسابقه شود، ده برابر یک خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The other company, a more recent entrant into the market, is investing on a considerable scale.
[ترجمه گوگل]شرکت دیگر که اخیراً وارد بازار شده است، در مقیاس قابل توجهی سرمایه گذاری می کند
[ترجمه ترگمان]شرکت دیگر، یک تازه وارد جدیدتر در بازار، در حال سرمایه گذاری در مقیاس قابل توجهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A new entrant into a creative department can expect to be doing such jobs.
[ترجمه گوگل]یک تازه وارد در یک بخش خلاق می تواند انتظار داشته باشد که چنین کارهایی را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]یک تازه وارد به بخش خلاق می تواند انتظار داشته باشد که چنین مشاغلی را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A new entrant, joining in July 1960, had devilled for all but one of the dozen or so lawyers by Christmas.
[ترجمه گوگل]یک تازه وارد، که در ژوئیه 1960 به آن ملحق شد، تا کریسمس برای همه به جز یک نفر از ده ها وکلا درخواست داده بود
[ترجمه ترگمان]یک تازه وارد، که در ژولای ۱۹۶۰ به آن ملحق شده بود، به جز یکی از ده دوازده نفر از وکلای کریسمس devilled بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The winning entrant will receive a scholarship to the famous college of art and a year's supply of artist's materials.
[ترجمه گوگل]شرکت کننده برنده یک بورس تحصیلی برای کالج معروف هنر و یک سال تهیه مواد هنری دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]تیم برنده برنده کمک هزینه تحصیلی به دانشکده مشهور هنر و تامین مالی یک سال از مواد هنرمند را دریافت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The choice of timber is up to the entrant; the only proviso being that the two pieces must be consistent.
[ترجمه گوگل]انتخاب الوار به عهده شرکت کننده است تنها شرط این است که این دو قطعه باید هماهنگ باشند
[ترجمه ترگمان]انتخاب چوب به فرد تازه وارد بستگی دارد؛ تنها شرط این است که این دو قطعه باید سازگار باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ballesteros made a call and became a last-minute entrant in the Catalonia Open.
[ترجمه گوگل]بالستروس تماس گرفت و در آخرین لحظه در مسابقات آزاد کاتالونیا شرکت کرد
[ترجمه ترگمان]Ballesteros تماسی برقرار کرد و به تازگی به یک تازه وارد در کاتالونیا انتخاب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Entries will remain copyright of the entrant but can only be returned if they are accompanied by a large stamped addressed envelope.
[ترجمه گوگل]حق چاپ آثار برای شرکت کننده باقی می ماند، اما تنها در صورتی می توان آنها را بازگرداند که با یک پاکت بزرگ با نشانی مهر شده همراه باشند
[ترجمه ترگمان]Entries، کپی رایت یک تازه وارد باقی خواهد ماند، اما تنها اگر با یک پاکت تمبر شده بزرگ همراه باشند، تنها می توانند برگردانده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sprint, an early entrant into the commercial Internet, has a rapidly growing Internet services business.
[ترجمه گوگل]Sprint، یک شرکت اولیه در اینترنت تجاری، دارای یک تجارت خدمات اینترنتی به سرعت در حال رشد است
[ترجمه ترگمان]دو سرعت، یک داوطلب اولیه به اینترنت تجاری، به سرعت در حال رشد تجارت خدمات اینترنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The new entrant in this category, and one who interests me a lot, is Fred Couples.
[ترجمه گوگل]تازه وارد در این دسته، و کسی که خیلی به من علاقه دارد، Fred Couples است
[ترجمه ترگمان]فرد تازه وارد در این گروه، و کسی که علاقه زیادی به من دارد، فرد زوج ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Ireland has become a recent entrant in this market with its International Financial Services Centre legislation.
[ترجمه گوگل]ایرلند با قوانین مرکز خدمات مالی بین المللی خود به تازگی وارد این بازار شده است
[ترجمه ترگمان]ایرلند به تازگی به تازگی با قوانین مرکز خدمات مالی بین المللی خود به یک تازه وارد تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

داوطلب (اسم)
applicant, volunteer, candidate, entrant

وارد شونده (اسم)
income, entrant

انگلیسی به انگلیسی

• one who enters, one who goes in; one who becomes a member; one who participates in a contest
an entrant is a person who officially enters a competition or institution.

پیشنهاد کاربران

عضو جدید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enter
✅️ اسم ( noun ) : entrance / entrant / entry
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
[علوم اجتماعی] نوآمده؛ تازه به میدان آمده؛ مانند گروه اجتماعی که تازه به سن رأی دادن رسیده باشد
داوطلب
در بریتیش معنای "ورودی" برای دانشگاه ها هم میدهد
ورودی
new entrant
ورودی جدید
عضو ورودی
شرکت کننده

بپرس