entrancing

جمله های نمونه

1. A lighthouse marks the entrance to the harbour.
[ترجمه گوگل]یک فانوس دریایی ورودی بندر را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]یک برج فانوس ورودی لنگرگاه را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He made a surreptitious entrance to the club through the little door in the brick wall.
[ترجمه گوگل]او از در کوچکی که در دیوار آجری بود، به صورت مخفیانه وارد باشگاه شد
[ترجمه ترگمان]از در کوچکی که روی دیوار آجری نشسته بود، یک ورودی مخفی به داخل باشگاه باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cars must not park in front of the entrance .
[ترجمه گوگل]خودروها نباید جلوی در ورودی پارک کنند
[ترجمه ترگمان]ماشین ها نباید جلوی ورودی پارک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Signs across the entrances warn all visitors to stub out their cigarettes.
[ترجمه گوگل]تابلوهایی در سرتاسر ورودی ها به همه بازدیدکنندگان هشدار می دهد که سیگار خود را خاموش کنند
[ترجمه ترگمان]علائم مربوط به ورودی های ورودی به همه بازدیدکنندگان هشدار می دهد که سیگار خود را خاموش کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was interrupted by the entrance of an attendant.
[ترجمه گوگل]او با ورود یک خدمتکار قطع شد
[ترجمه ترگمان]ورود یک ملازم او را قطع کرده و حرف او را قطع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. While the front door is being repaired, please use the side entrance.
[ترجمه گوگل]در حالی که درب ورودی در حال تعمیر است، لطفا از ورودی جانبی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]در حالی که در جلویی تعمیر شده است، لطفا از ورودی کناری استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Entrance into college was a great event in my life.
[ترجمه گوگل]ورود به دانشگاه یک اتفاق بزرگ در زندگی من بود
[ترجمه ترگمان]ورود به دانشکده حادثه بزرگی در زندگی من بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll meet you in the entrance lobby.
[ترجمه گوگل]من شما را در لابی ورودی ملاقات خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]توی سرسرای ورودی می بینمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are very happy to learn that you have successfully passed the college entrance examination this year and have been admitted into Beijing University with honor. Allow us to offer our most sincere congratulations on this happy occasion and wish you greater achievement in your college education.
[ترجمه گوگل]ما بسیار خوشحالیم که متوجه شدیم امسال با موفقیت در آزمون ورودی کالج گذرانده اید و با افتخار در دانشگاه پکن پذیرفته شده اید به ما اجازه دهید صمیمانه ترین تبریکات خود را در این مناسبت مبارک ارائه دهیم و برای شما آرزوی موفقیت بیشتر در تحصیلات دانشگاهی خود کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بسیار خوشحال هستیم که یاد بگیریم که امسال با موفقیت از امتحانات ورودی کالج فارغ التحصیل شده اید و با افتخار وارد دانشگاه پکن شده اید به ما اجازه دهید most صادقانه مان را به این مناسبت شاد ارائه کنیم و آرزوی موفقیت بیشتری در تحصیلات دانشگاهی خود داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was punctilious about being ready and waiting in the entrance hall exactly on time.
[ترجمه گوگل]دقیقاً سر وقت آماده شدن و انتظار در راهروی ورودی نکته سنج بود
[ترجمه ترگمان]او در مورد آماده بودن و منتظر بودن در سرسرای ورودی دقیق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A tunnel entrance was found within the precincts of the prison camp.
[ترجمه گوگل]یک ورودی تونل در محوطه اردوگاه زندان پیدا شد
[ترجمه ترگمان]ورودی تونل در محوطه اردوگاه زندان پیدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tunnel entrance was submerged by rising sea water.
[ترجمه گوگل]ورودی تونل با بالا آمدن آب دریا زیر آب رفت
[ترجمه ترگمان]ورودی تونل با آب دریا غرق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The busy traffic entrance was a hazard to pedestrians.
[ترجمه گوگل]ورودی ترافیک شلوغ برای عابران پیاده خطر آفرین بود
[ترجمه ترگمان]ورود ترافیک شلوغ خطری برای عابران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bridget made a dramatic entrance into the room.
[ترجمه گوگل]بریجت وارد اتاق شد
[ترجمه ترگمان]Bridget وارد اتاق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The entrances are guarded by watchful security staff.
[ترجمه گوگل]ورودی ها توسط کارکنان امنیتی مراقب محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]ورودی های ورودی توسط کارکنان امنیتی مراقب محافظت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hypnotizing, enthralling; enrapturing

پیشنهاد کاربران

جذاب ، دلربا ، قابل توجه
مدهوش کننده، مسحور کننده. ( music ) .
قابل توجه

بپرس