entrails

/ˈentrəlz//ˈentreɪlz/

معنی: احشاء و امعاء، اندرونه، اخال
معانی دیگر: درونه، امعا و احشا، دل و روده

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: the inner organs of a human or other animal, esp. the intestinal tract.
مشابه: offal

(2) تعریف: the inner parts or workings of a thing.

جمله های نمونه

1. The dish was made from the entrails of a sheep.
[ترجمه Faramarz Eslami] خوراک از احشاء گوسفند درست شده بود.
|
[ترجمه گوگل]ظرف از احشاء گوسفند درست شده بود
[ترجمه ترگمان]این ظرف از امعا و احشا یک گوسفند ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She feels as if she is negotiating the entrails of the city in the slow, peristaltic procession.
[ترجمه گوگل]او احساس می کند که در حال مذاکره با روده های شهر در یک راهپیمایی آرام و پریستالتیک است
[ترجمه ترگمان]احساس می کند که در حال مذاکره با امعا و احشا آن شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Guilty of assault with bison entrails Billings, Mont.
[ترجمه گوگل]مجرم حمله با احشاء بیسون Billings, Mont
[ترجمه ترگمان]اتهام حمله با امعا و احشا bison Billings مون مون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The thing's entrails writhed around him like the tentacles of a daemonic octopus.
[ترجمه گوگل]احشاء این چیز مانند شاخک های یک هشت پا شیاطین دور او می پیچید
[ترجمه ترگمان]و امعا و احشا آن مانند شاخک of daemonic به خود می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hot liquid and entrails spilled over him, and he scrambled out from under the thing.
[ترجمه گوگل]مایع داغ و احشاء روی او ریخته شد و او از زیر شیء بیرون زد
[ترجمه ترگمان]مایع مذاب و روده اش روی او ریختند، و از زیر آن بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The dish is make from the entrails of a sheep.
[ترجمه گوگل]این غذا از احشاء گوسفند درست می شود
[ترجمه ترگمان]بشقاب از امعا و احشا گوسفند بیرون می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Westerners don't eat animal entrails, but Chinese eat them with relish.
[ترجمه گوگل]غربی ها احشا حیوانات را نمی خورند، اما چینی ها آن را با ذوق می خورند
[ترجمه ترگمان]غربی ها امعا و احشا حیوانی را می خورند اما چینی ها با لذت آن ها را می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The invisible rays sliced and diced my entrails in search of metal.
[ترجمه گوگل]پرتوهای نامرئی اندامم را در جستجوی فلز برش داده و قطعه قطعه کردند
[ترجمه ترگمان]پرتوه ای نامریی خمیر شده و امعا و احشا من را در جست و جوی فلزات فرو می برید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Winston's entrails seemed to grow cold.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که اندام وینستون سرد شده بود
[ترجمه ترگمان]و ین ستون به نظر می رسید که دل و روده و ین ستون سرد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was another spasm in his entrails, the heavy boots were approaching.
[ترجمه گوگل]یک اسپاسم دیگر در اندامش موج می زد، چکمه های سنگین نزدیک می شدند
[ترجمه ترگمان]یک گرفتگی دیگر در امعا او وجود داشت و چکمه های سنگین به او نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The doctor examine the entrails of the patient for parasite.
[ترجمه گوگل]پزشک احشاء بیمار را از نظر انگل معاینه می کند
[ترجمه ترگمان]دکتر امعا و احشا بیمار را به عنوان انگل معاینه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fresh, without skin, head, paws bone and entrails, well frozen.
[ترجمه گوگل]تازه، بدون پوست، سر، استخوان پنجه و احشاء، به خوبی یخ زده
[ترجمه ترگمان]تازه، بدون پوست، سر و روده و امعا و احشا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The entrails, however, and the legs he shall wash with water.
[ترجمه گوگل]امّا احشاء و پاها را با آب بشوید
[ترجمه ترگمان]با این حال، امعا و احشا را، و پاهایش را با آب شستشو می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He cut out the steaming entrails.
[ترجمه گوگل]احشا بخار را برید
[ترجمه ترگمان]دل و روده اش را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احشاء و امعاء (اسم)
entrails

اندرونه (اسم)
entrails, viscera

اخال (اسم)
entrails, offal

انگلیسی به انگلیسی

• bowels, guts, intestines, innards
the entrails of people or animals are their intestines; a literary word.

پیشنهاد کاربران

امعا و احشاء. دل و روده
مثال:
Except what is borne by their backs or the entrails
بجز آنچه بر پشت یا دل و روده آنها قرار دارد.

بپرس