• (1)تعریف: a person intensely interested in or obsessed with a particular subject. • مشابه: buff, fan, lover
- a bicycle enthusiast
[ترجمه گوگل] یک عاشق دوچرخه [ترجمه ترگمان] یک علاقمند به دوچرخه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an art enthusiast
[ترجمه گوگل] یک علاقمند به هنر [ترجمه ترگمان] علاقمند به هنر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a person who practices religion in a highly emotional, unorthodox, or fanatical way; zealot.
جمله های نمونه
1. an enthusiast about the theater
دارای ذوق و شوق برای تئاتر
2. a music enthusiast
شیفته ی موسیقی
3. Whatever you do, don't call a "railway enthusiast" a trainspotter?it's the ultimate insult.
[ترجمه گوگل]هر کاری که میکنید، یک "علاقهدار راهآهن" را جابجایی قطار خطاب نکنید؟ این نهایت توهین است [ترجمه ترگمان]هر کاری که می کنی، به یه \" \" \"برای\" trainspotter \" زنگ نزن؟ این توهین نهایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. My brother is a real DIY enthusiast.
[ترجمه گوگل]برادر من یک مشتاق واقعی DIY است [ترجمه ترگمان]برادرم یک علاقمند واقعی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He was an enthusiast for the avant-garde.
[ترجمه گوگل]او از علاقه مندان به آوانگارد بود [ترجمه ترگمان]او علاقمند به آوانگارد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He is a great sports enthusiast.
[ترجمه گوگل]او یک علاقه مند به ورزش است [ترجمه ترگمان]او علاقمند به ورزش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He's a real enthusiast - he goes fishing in all weathers.
[ترجمه ابوالفضل] او یک علاقه مند واقعی است در هر نوع اب و هوایی به ماهیگیری می رود
|
[ترجمه گوگل]او یک مشتاق واقعی است - او در هر شرایط آب و هوایی به ماهیگیری می رود [ترجمه ترگمان]اون یه آدم مشتاق برای صید ماهی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He is a lifelong railway enthusiast.
[ترجمه گوگل]او از علاقه مندان مادام العمر به راه آهن است [ترجمه ترگمان]او یکی از علاقمندان به راه آهن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But for the curious wine enthusiast, Madeira offers a unique taste sensation.
[ترجمه گوگل]اما برای علاقه مندان به شراب کنجکاو، مادیرا طعم بی نظیری را ارائه می دهد [ترجمه ترگمان]اما برای علاقمندان به شراب، Madeira احساسی منحصر به فرد ارائه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This impressive sight attracts the camera enthusiast to Swanland from where excellent photographs of the bridge can be taken.
[ترجمه گوگل]این منظره چشمگیر علاقه مندان به دوربین را به سوانلند جذب می کند که از آنجا می توان عکس های عالی از پل گرفت [ترجمه ترگمان]این منظره چشمگیر، علاقه مندان به دوربین را به Swanland جذب می کند، از جایی که عکس های عالی از پل می تواند گرفته شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. To the railway enthusiast, however, it was the location of a crack Southern Railway and Southern Region steam depot.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای علاقه مندان به راه آهن، این محل یک انبار بخار راه آهن جنوبی و منطقه جنوبی بود [ترجمه ترگمان]با این حال، برای علاقمندان به راه آهن محل یک ایستگاه راه آهن جنوب و ایستگاه بخار منطقه جنوبی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was also, incidentally, a fellow sailing enthusiast.
[ترجمه گوگل]او اتفاقاً یکی از علاقمندان قایقرانی نیز بود [ترجمه ترگمان]ضم نا او هم یک نفر مشتاق و مشتاق بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Dennis was a genuine enthusiast for financial matters.
[ترجمه گوگل]دنیس یک علاقهمند واقعی به مسائل مالی بود [ترجمه ترگمان]دنیس بسیار علاقه مند به مسائل مالی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Verdict: The only compact camera for the underwater enthusiast.
[ترجمه گوگل]حکم: تنها دوربین کامپکت برای علاقه مندان به زیر آب [ترجمه ترگمان]Verdict: تنها دوربین فشرده برای علاقمندان در زیر آب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• one who is filled with enthusiasm for a principle or idea, admirer, fan, buff an enthusiast is a person who is very interested in a particular activity or subject.
صاحب حالت. [ ح ِ ل َ ] ( ص مرکب ) دارای جذبه و شور. آنکه حرارتی و عشقی دارد : که صاحب حالتان یکباره مردند ز بی سوزی همه چون یخ فسردند. نظامی.
شخص مشتاق ● این کلمه اسم است نه صفت، برای همین یک "شخص" مشتاق مورد نظر است نه مشتاق به عنوان صفت
مشتاق، دوستدار، علاقه مند
علاقه مند، دوستدار، هواخواه، دوستدارافراطی
خوره
مشتاق
اسم: a person who is very interested in a particular activity or subject. فردی که به یک فعالیت یا موضوع خاص علاقمند است. "a sports car enthusiast""علاقه مندان به ماشین های ورزشی" a person of intense and visionary Christian views. فرد مشتاق و وابسته به دیدگاه های مسیحی.