اسم ( noun )
•  (1) تعریف: intense interest or excitement concerning; zeal.
• مترادف: ebullience, excitement, exuberance, zeal
• متضاد: apathy, disinclination, indifference
• مشابه: abandon, anticipation, ardor, excitement, fanaticism, fervor, gusto, intensity, interest, mania, passion, relish, verve, vigor, vitality, warmth, zest
• مترادف: ebullience, excitement, exuberance, zeal
• متضاد: apathy, disinclination, indifference
• مشابه: abandon, anticipation, ardor, excitement, fanaticism, fervor, gusto, intensity, interest, mania, passion, relish, verve, vigor, vitality, warmth, zest
- I had very little enthusiasm for this latest business venture of his.
 [ترجمه riharu] تقریبا هیچ اشتیاقی برای آخرین سرمایه گذاری ریسکیِ او نداشتم.| 
 [ترجمه گوگل] من اشتیاق بسیار کمی برای این آخرین سرمایه گذاری تجاری او داشتم[ترجمه ترگمان] این آخرین بار بود که من شور و شور و شوق زیادی برای این کار داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The fans were full of enthusiasm at the beginning of the season.
 [ترجمه گوگل] هواداران در ابتدای فصل سرشار از شور و شوق بودند
[ترجمه ترگمان] هواداران در ابتدای فصل پر از شور و شوق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هواداران در ابتدای فصل پر از شور و شوق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She showed so much enthusiasm about the job that he couldn't turn her down.
 [ترجمه کریم] دختره اینقدر به شغله علاقه نشون داد که پسره نتونست روشو زمین بندازه.| 
 [ترجمه گوگل] او آنقدر در مورد این کار اشتیاق نشان داد که او نتوانست او را رد کند[ترجمه ترگمان] او چنان شور و شوقی در مورد کار پیدا کرد که نمی توانست او را پایین بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: something that causes such interest or involvement.
• مترادف: interest, love, passion
• مشابه: hobby, mania
• مترادف: interest, love, passion
• مشابه: hobby, mania
- Horseracing is one of his few enthusiasms.
 [ترجمه فرشاد] اسب شورای یکی از کمترین خوش گذرانی های اوست| 
 [ترجمه کریم] مسابقه اسب سواری یکی از علاقه هاشه.| 
 [ترجمه نوذر امامی] علاقه ی کمی به اسب سواری دارد.| 
 [ترجمه Sima] مسابقه اسب سواری یکی از معدود انگیزه های اوست| 
 [ترجمه گوگل] اسب سواری یکی از معدود علاقه مندی های اوست[ترجمه ترگمان] horseracing \"یکی از few\" enthusiasms \"- ه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید