entertaining

/ˌentərˈteɪnɪŋ//ˌentəˈteɪnɪŋ/

تفریحی، سرگرم کننده، خرسند ساز، تفریح دهنده، دلکش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: entertainingly (adv.)
• : تعریف: providing pleasant diversion; amusing.
متضاد: dry
مشابه: amusing

- Going to the theater makes for an entertaining evening.
[ترجمه Alu] تئاتر رفتن برات یک شب سرگرم کننده می سازه
|
[ترجمه گوگل] رفتن به تئاتر یک شب سرگرم کننده را برای شما رقم می زند
[ترجمه ترگمان] رفتن به تئاتر برای یک شب سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her new film is both brilliant and entertaining.
[ترجمه گوگل] فیلم جدید او هم درخشان و هم سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان] فیلم جدیدش هم جالب و هم سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He's a bit of a show-off with his wit, but I have to admit he's entertaining.
[ترجمه Hasti♡] او کمی شوخ طبع است ، اما باید اعتراف کنم که او سرگرم کننده است.
|
[ترجمه گوگل] او با شوخ طبعی خود کمی خودنمایی می کند، اما باید اعتراف کنم که او سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان] او کمی از هوش و ذکاوت خودش است، اما باید قبول کنم که سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an entertaining show
نمایشی سرگرم کننده

2. they are still entertaining hopes of a peaceful settlement of the matter
آنان هنوز امید به حل مسالمت آمیز آن مطلب را در سر می پرورانند.

3. to swing a sale by entertaining the customer
با پذیرایی از مشتری فروش را به انجام رساندن

4. i like to do a lot of entertaining
من از مهمانداری (پذیرایی کردن) خوشم می آید.

5. Children's TV nowadays is much more entertaining.
[ترجمه گوگل]تلویزیون کودکان امروزه بسیار سرگرم کننده تر است
[ترجمه ترگمان]این روزها تلویزیون کودکان بسیار سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The job involves a lot of entertaining.
[ترجمه گوگل]این کار شامل سرگرمی های زیادی است
[ترجمه ترگمان]این شغل بسیار سرگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The others seemed to find my discomfort hugely entertaining.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که دیگران ناراحتی من را بسیار سرگرم کننده می دانند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید بقیه ناراحتی مرا خیلی دوست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Barbecues are a favourite way of entertaining friends.
[ترجمه گوگل]کباب کردن روش مورد علاقه برای سرگرمی دوستان است
[ترجمه ترگمان]barbecues یک روش محبوب برای سرگرم کردن دوستان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was highly entertaining for the people around them.
[ترجمه گوگل]برای اطرافیانشان بسیار سرگرم کننده بود
[ترجمه ترگمان]برای مردمی که در اطرافشان بودند بسیار سرگرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is actually a very entertaining book putting over serious health messages.
[ترجمه گوگل]این در واقع یک کتاب بسیار سرگرم کننده است که پیام های جدی سلامتی را به شما منتقل می کند
[ترجمه ترگمان]این در واقع یک کتاب بسیار سرگرم کننده است که بر روی پیام های سلامتی جدی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I found the talk both informative and entertaining.
[ترجمه گوگل]من سخنرانی را هم آموزنده و هم سرگرم کننده یافتم
[ترجمه ترگمان]من صحبت را هم آموزنده و هم سرگرم کننده یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was always so funny and entertaining.
[ترجمه گوگل]او همیشه خیلی بامزه و سرگرم کننده بود
[ترجمه ترگمان]همیشه بامزه و سرگرم کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She gave a very entertaining talk entitled "My life and hard times".
[ترجمه گوگل]او یک سخنرانی بسیار سرگرم کننده با عنوان "زندگی و روزهای سخت من" ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]او یک سخنرانی بسیار سرگرم کننده با عنوان \"زندگی من و زمان های سخت\" به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do you get an allowance for entertaining clients ?
[ترجمه گوگل]آیا برای پذیرایی از مشتریان کمک هزینه دریافت می کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا برای سرگرم کردن مشتریان پول نقد دریافت می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• amusing, humorous
people or things that are entertaining are amusing or interesting and give you pleasure.
entertaining involves giving guests food and talking to them.
see also entertain.

پیشنهاد کاربران

Some one who do some thing for excited some one
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : entertain
✅️ اسم ( noun ) : entertainment / entertainer
✅️ صفت ( adjective ) : entertaining
✅️ قید ( adverb ) : entertainingly
interest people in a way that gives them
پذیرش
میزبانی کردن
مفرح
جالب
به نقل از هزاره:
1. سرگرم کننده
مشغول کننده
لذتبخش
خوشایند
دلپذیر
2. پذیرایی
مهمانی
سرگرم کننده: )
The activity of inviting people to your home and giving them food and drink
مشغول کننده
هیجان انگیز

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس