entertainer

/ˌentərˈteɪnər//ˌentəˈteɪnə/

بازیگر، هنرمند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who entertains by performance, such as an actress or comedian.

(2) تعریف: one who gives hospitality to guests, esp. frequently or extravagantly.

جمله های نمونه

1. He's the world's highest paid entertainer.
[ترجمه فرناز] او گران ترین هنرمند جهان است
|
[ترجمه گوگل]او پردرآمدترین مجری سرگرمی جهان است
[ترجمه ترگمان]او بهترین دست مزد دنیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The entertainer didn't fool us with his conjuring.
[ترجمه گوگل]مجری با تلقین خود ما را فریب نداد
[ترجمه ترگمان]هنرمند ما رو با افسون اون گول نزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some have called him the greatest entertainer of the twentieth century.
[ترجمه گوگل]برخی او را بزرگترین سرگرم کننده قرن بیستم می دانند
[ترجمه ترگمان]بعضیها او را بزرگ ترین هنرمند قرن بیستم نامیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't think he is a street entertainer, I really believe he's overreaching.
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم او یک سرگرم کننده خیابانی باشد، من واقعاً معتقدم که او زیاده روی می کند
[ترجمه ترگمان]من فکر نمی کنم که او یک هنرمند خیابانی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mum was cook, chauffeur, nurse, and entertainer all rolled into one.
[ترجمه گوگل]مامان آشپز، راننده، پرستار و مهماندار بود که همه در یک جا جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]مامان آشپز، راننده، پرستار و هنرمند در یکی از آن ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is not drag, Bailey insists, although the entertainer could be credited with pioneering the field of female impersonation.
[ترجمه گوگل]بیلی اصرار می‌ورزد که این کشش نیست، اگرچه می‌توان این هنرمند را به عنوان پیشگام در زمینه جعل هویت زنان دانست
[ترجمه ترگمان]بیلی اصرار دارد که با وجود این که این هنرمند می تواند با پیشگامی در زمینه جعل هویت زن اعتبار داشته باشد، بیلی پافشاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's a popular television entertainer.
[ترجمه گوگل]او یک سرگرم کننده تلویزیونی محبوب است
[ترجمه ترگمان]او یک هنرمند تلویزیون محبوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some were established party activists, such as entertainer Barbra Streisand, who gave $ 50, 000 to the Democratic Party.
[ترجمه گوگل]برخی از فعالان حزبی ثابت بودند، مانند باربارا استرایسند، مجری برنامه، که 50000 دلار به حزب دموکرات داد
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها فعالان حزب، مانند entertainer Barbra Streisand که ۵۰ هزار دلار به حزب دموکرات دادند، تاسیس شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are, of course, advantages in having an entertainer whom the children know, in that their enjoyment is a recommendation.
[ترجمه گوگل]البته داشتن یک سرگرم کننده که بچه ها او را می شناسند مزایایی دارد، زیرا لذت بردن از آنها یک توصیه است
[ترجمه ترگمان]البته مزایای داشتن یک هنرمند که بچه ها می دانند این است که in یک توصیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was a great entertainer but going insane.
[ترجمه گوگل]او یک سرگرم کننده عالی بود اما دیوانه می شد
[ترجمه ترگمان]او یک هنرمند بزرگ بود اما دیوانه به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Maybe Cedric The Entertainer and rock music legend Chuck Berry will make it a starry quintet.
[ترجمه گوگل]شاید سدریک اینترتینر و اسطوره موسیقی راک، چاک بری، آن را به یک گروه پنج نفره پر ستاره تبدیل کند
[ترجمه ترگمان]شاید سدر یک داستان موسیقی راک و راک به نام چاک بری یک پنجم پر ستاره را به هم خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Briton Ken Edwards, a former rat-catcher and part-time entertainer, made it into the record book after eating 36 medium-sized cockroaches in one minute on March 200
[ترجمه گوگل]کن ادواردز بریتانیایی، موش گیر سابق و سرگرم کننده پاره وقت، پس از خوردن 36 سوسک متوسط ​​در یک دقیقه در مارس 200 به کتاب رکوردها راه یافت
[ترجمه ترگمان]بریتانیایی کن ادواردز، یک مربی سابق و هنرمند نیمه وقت، بعد از خوردن ۳۶ سوسک به اندازه متوسط در یک دقیقه در روز ۲۰۰ مارس، آن را به دفتر ضبط تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Dallas-born entertainer strips down in Dealey Plaza in the city centre, and falls to the ground with a jerk at the sound of a rifle shot, which was edited into the five-and-a-half minute video.
[ترجمه گوگل]سرگرم کننده متولد دالاس در دیلی پلازا در مرکز شهر برهنه می‌شود و با صدای شلیک تفنگ که در ویدئوی پنج و نیم دقیقه‌ای ویرایش شد، با تکان‌هایی روی زمین می‌افتد
[ترجمه ترگمان]این هنرمند متولد دالاس در میدان Dealey در مرکز شهر به زمین می افتد و با تکان دادن به صدای شلیک تفنگ که تبدیل به ویدئوی ۵ دقیقه ای می شود، به زمین می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the American actress and TV entertainer Lucille Ball died, a print story called her "the 83-year-old Ball. "
[ترجمه گوگل]زمانی که لوسیل بال، هنرپیشه و مجری تلویزیونی آمریکایی درگذشت، یک داستان چاپی او را "بال 83 ساله" نامید
[ترجمه ترگمان]زمانی که بازیگر آمریکایی و بازیگر تلویزیونی لوسیل بال کشته شدند، یک داستان چاپ شده او را \"توپ ۸۳ ساله\" خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Elias, a 28-year-old man from Chile, loves US entertainer Madonna so much that he's made himself a Man-donna impersonator (see photo), the Daily Mail reported.
[ترجمه گوگل]به گزارش دیلی میل، الیاس، مردی 28 ساله از شیلی، مدونا، مجری آمریکایی را به قدری دوست دارد که خود را شبیه مرد دونا ساخته است (عکس را ببینید)
[ترجمه ترگمان]\"دیلی میل\" گزارش داد الیاس، یک مرد ۲۸ ساله اهل شیلی، \"مدونا\" (Madonna)را خیلی دوست دارد، تا این که خود او در نقش یک مرد در نقش مرد در نقش اول بازی کرد (عکس را ببینید)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• host; performer, comedian
an entertainer is a person whose job is to entertain audiences, for example by telling jokes, singing, or dancing.

پیشنهاد کاربران

هنر مندانی مثل بابک نهرین در تبریز
ریوندی در لرستان
ماهی صفت در اصفهان
اینها رو � اینترتینر� گویند.
مجلس گردان
هنرپیشه
هر کسی که با اجراش موجبات سرگرمی تماشاچیان رو فراهم کنه.
# استندآپ کمدین یا مجری یا خواننده یا بازیگر و . . . #
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : entertain
✅️ اسم ( noun ) : entertainment / entertainer
✅️ صفت ( adjective ) : entertaining
✅️ قید ( adverb ) : entertainingly
تفریح آفرین ( عبارت از: هادی خرسندی )
سرگرم ساز
ماده ی خارج کننده
مانند حلال در استخراج
سرگرمی ، بازیچه
you were my favorite entertainer
تو بازیچه موردعلاقه ی من بودی
میزبان
خنداننده
آدم شوخ ، لوده . . .
A person who tells jokes for people

۱. بازیگر/هنرمند/کمدین
۲. سرگرم کننده، سرگرمی
کمدین
Comedian
Actor
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس