1. enterprising farmers who expanded their land holdings
کشاورزان بلندهمتی که زمین های کشاورزی خود را توسعه دادند
2. an enterprising young man
جوان با پشتکار و اهل ریسک
3. a merchant who has made a number of enterprising journeys
بازرگانی که سفرهای متعدد تجاری انجام داده است
4. Some enterprising girls organized a sponsored walk.
[ترجمه گوگل]برخی از دختران مبتکر یک پیاده روی با حمایت مالی ترتیب دادند
[ترجمه ترگمان]برخی از دختران متهور یک پیاده روی با حمایت مالی را ترتیب دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. One enterprising farmer opened up his field as a car park and charged people £10 to park there.
[ترجمه گوگل]یک کشاورز مبتکر مزرعه خود را به عنوان پارکینگ باز کرد و از مردم 10 پوند برای پارک کردن در آنجا طلب کرد
[ترجمه ترگمان]یک کشاورز enterprising مزرعه خود را به عنوان پارک ماشین باز کرد و ۱۰ پوند را به پارک برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The business was started by a couple of enterprising young women.
[ترجمه گوگل]این تجارت توسط چند زن جوان کارآفرین آغاز شد
[ترجمه ترگمان]این کسب وکار توسط دو زن جوان و متهور آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. "Enterprising" is not an adjective you would apply to him!
[ترجمه گوگل]"تشکر" صفتی نیست که برای او بکار ببرید!
[ترجمه ترگمان]\"اقدام کننده\" یک صفت نیست که برای او درخواست می دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. That was very enterprising of you, Vijay!
[ترجمه گوگل]این برای شما بسیار جالب بود، ویجی!
[ترجمه ترگمان]این کار از شما ساخته است، vijay!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Money loves hardworking, responsible and enterprising people. Money dislikes lazy, irresponsible and passive people. Dr T. P. Chia
[ترجمه گوگل]پول عاشق افراد سخت کوش، مسئولیت پذیر و مبتکر است پول افراد تنبل، غیرمسئول و منفعل را دوست ندارد دکتر تی پی چیا
[ترجمه ترگمان]پول افراد سخت کوش، مسئول و متهور را دوست دارد پول از افراد تنبل، بی مسیولیت و منفعل متنفر است دکتر تی پی چیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. An enterprising student was selling copies of the answers to the test.
[ترجمه گوگل]یک دانش آموز مبتکر در حال فروش نسخه هایی از پاسخ های آزمون بود
[ترجمه ترگمان]یک دانش آموز enterprising نسخه هایی از پاسخ را به این آزمون می فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In some places the watchers are more enterprising and come complete with an assistant.
[ترجمه گوگل]در برخی مکانها، ناظران فعالتر هستند و با یک دستیار همراه میشوند
[ترجمه ترگمان]در برخی مناطق، ناظران آگاه تر و با یک دستیار کامل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He's very worried about drought and very enterprising.
[ترجمه گوگل]او در مورد خشکسالی بسیار نگران است و بسیار مبتکر است
[ترجمه ترگمان]او بسیار نگران خشکسالی است و بسیار متهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Across the country, says Fitness magazine, enterprising and agile therapists are working their magic on patients while running alongside them.
[ترجمه گوگل]مجله تناسب اندام می گوید که در سراسر کشور، درمانگران چابک و مبتکر در حال دویدن در کنار بیماران، جادوی خود را روی بیماران انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]در سراسر کشور، می گوید که مجله تناسب اندام، enterprising و روانپزشکان چابک در حال کار بر روی بیماران در حین دویدن در کنار آن ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. With such a start in life, an enterprising virus could hardly fail to become epidemic.
[ترجمه گوگل]با چنین شروعی در زندگی، یک ویروس کارآفرین به سختی می تواند همه گیر شود
[ترجمه ترگمان]با چنین آغازی در زندگی، یک ویروس enterprising به سختی می تواند به بیماری همه گیر تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید