ensure

/enˈʃʊr//ɪnˈʃʊə/

معنی: تضمین کردن، متقاعد کردن، مطمئن ساختن، حتمی کردن، مراقبت کردن در
معانی دیگر: پایندان کردن، اطمینان حاصل کردن، مسلم کردن، بی خطر کردن، (از خطر) حفظ کردن، فراهم کردن، دادن، در اختیار گذاشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ensures, ensuring, ensured
مشتقات: ensurer (n.)
(1) تعریف: to cause to be a certainty.
مترادف: assure, guarantee, insure
مشابه: certify, clinch, entail, mean, see

- Plenty of fluids and rest will ensure a more speedy recovery.
[ترجمه شان] ( آشامیدن ) مایعات زیاد ، و استراحت کردن، بهبودی سریع تری را تضمین می کند.
|
[ترجمه گوگل] مایعات زیاد و استراحت، بهبودی سریع‌تری را تضمین می‌کند
[ترجمه ترگمان] مقدار زیادی مایعات و استراحت، بهبود سریع بیشتری را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The hotel staff do whatever is necessary to ensure that guests are comfortable.
[ترجمه شان] کارکنان هتل هر آنچه را که برای تضمین آسایش مهمانان ، لازم است انجام می دهند.
|
[ترجمه گوگل] کارکنان هتل هر کاری را که لازم است برای اطمینان از آسایش مهمانان انجام می دهند
[ترجمه ترگمان] کارکنان هتل هر کاری که لازم است انجام می دهند تا مطمئن شوند که مهمانان راحت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to protect or render safe.
مترادف: guard, protect, safeguard
مشابه: guarantee, guaranty, secure, shield

- She took steps to ensure her reputation against slander.
[ترجمه شان] او برای تضمین شهرت ( نیک ) خود ، در برابر تهمت و افترا، اقداماتی انجام داد.
|
[ترجمه گوگل] او اقداماتی انجام داد تا شهرت خود را در برابر تهمت تضمین کند
[ترجمه ترگمان] برای کسب اطمینان از بدنامی او در برابر تهمت و افترا اقدام به قدم زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. measures to ensure accuracy
اقداماتی برای حصول اطمینان از دقت عمل

2. we must ensure the continuity of food supply
باید کاری کنیم که عرضه ی مواد غذایی دچار وقفه نشود.

3. safety devices to ensure workers against accidents
وسایل ایمنی برای حفظ کارگران در مقابل حوادث

4. intelligence and industry will ensure his success in life
هوش و کارایی او موفقیت او را در زندگی تضمین می کند.

5. Goldsmith has repaired the roof to ensure the house is wind-proof.
[ترجمه گوگل]زرگر برای اطمینان از ضد باد بودن خانه، سقف را تعمیر کرده است
[ترجمه ترگمان]گولدسمیث سقف را تعمیر کرده است تا اطمینان حاصل کند که خانه ضد باد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I will ensure that the car arrives by six o'clock.
[ترجمه 💚💌] من اطمینان خواهم داد که ماشین می آید در ساعت شش
|
[ترجمه بی نام] من اطمینان میدهم که ماشین ساعت 6 خواهد رسید
|
[ترجمه شان] من تضمین می کنم ( اطمینان می دهم ) که خودرو تا ساعت 6 برسد.
|
[ترجمه گوگل]من مطمئن خواهم شد که ماشین تا ساعت شش می رسد
[ترجمه ترگمان]من مطمئن هستم که ماشین ساعت شش وارد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ensure all photographic material is properly packed and sent by recorded delivery.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که تمام مواد عکاسی به درستی بسته بندی شده و با تحویل ضبط شده ارسال شده است
[ترجمه ترگمان]اطمینان حاصل کنید که تمام مواد عکاسی به درستی بسته بندی و توسط تحویل ثبت شده فرستاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Government inspections ensure a high degree of uniformity in the standard of service.
[ترجمه گوگل]بازرسی های دولتی درجه بالایی از یکنواختی در استاندارد خدمات را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]بازرسی های دولت، درجه بالایی از یکنواختی در استاندارد خدمات را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The BBC must ensure that due impartiality is preserved in its news programmes.
[ترجمه گوگل]بی بی سی باید اطمینان حاصل کند که بی طرفی در برنامه های خبری خود رعایت می شود
[ترجمه ترگمان]بی بی سی باید اطمینان حاصل کند که بی طرفی در برنامه های خبری خود حفظ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is their responsibility to ensure that the rules are enforced.
[ترجمه گوگل]این مسئولیت آنهاست که از اجرای قوانین اطمینان حاصل کنند
[ترجمه ترگمان]این مسئولیت آن ها است تا اطمینان حاصل شود که قوانین به اجرا در می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The campaign will hopefully ensure the survival of the tiger.
[ترجمه گوگل]این کمپین امیدوار است بقای ببر را تضمین کند
[ترجمه ترگمان]این مبارزه امید به زنده ماندن ببرها را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After applying the cream, comb through to ensure even distribution.
[ترجمه گوگل]پس از استفاده از کرم، آن را شانه کنید تا از پخش یکنواخت اطمینان حاصل شود
[ترجمه ترگمان]بعد از اعمال خامه، شانه را برای اطمینان از توزیع، شانه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We can ensure that the work shall be done in the right way.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم اطمینان حاصل کنیم که کار به روش صحیح انجام می شود
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم اطمینان حاصل کنیم که کار به روش درست انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Changes in design will ensure the quality and reliability of the printer.
[ترجمه گوگل]تغییرات در طراحی، کیفیت و قابلیت اطمینان چاپگر را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]تغییرات در طراحی، کیفیت و قابلیت اطمینان چاپگر را تضمین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تضمین کردن (فعل)
avouch, bond, warrant, ensure, certify

متقاعد کردن (فعل)
ensure, convince

مطمئن ساختن (فعل)
ensure

حتمی کردن (فعل)
ensure

مراقبت کردن در (فعل)
ensure

تخصصی

[نساجی] اطمینان حاصل کردن
[ریاضیات] به دست آمدن

انگلیسی به انگلیسی

• make certain; guarantee; make secure
to ensure that something happens means to make certain that it happens.

پیشنهاد کاربران

ensure
اطمینان حاصل کردن
مطمئن شدن
🇺🇸/ɪnˈʃʊr/
/ɪnˈʃʊə ( r ) /, 🇬🇧
/ɪnˈʃɔː ( r ) /🇬🇧
1. ensure something
e. g: ensure the safety of people
2. ensure somebody something
e. g: I ensure all children equal access to education
...
[مشاهده متن کامل]

3. ensure that
The government needs to ensure ( that ) workers' rights are respected

1. تضمین کردن 2. حتمی کردن. مسلم کردن 3. تامین کردن. در اختیار گذاشتن. فراهم کردن. دادن 4. مجهز کردن در برابر. ( خود را ) آماده کردن برای 5. اطمینان حاصل کردن. به یاد داشتن. فراموش نکردن.
مثال:
the victory ensured an uneasy peace
این پیروزی، یک صلح متزلزل را تامین کرد.
تضمین کردن، اطمینان حاصل کردن
مثال: He double - checked his work to ensure its accuracy.
او کار خود را دوباره بررسی کرد تا دقت آن را تضمین کند.
تفاوت ensure و make sure:
در واقع ensure معادل همون make sure هست و تنها فرقشون اینه که اولی رسمیه و دومی محاوره ای.
تضمین کردن
مثلا من کاره فلانی رو تایید میکنم. . . کارش درسته
پی ریزی کردن -
👈🏿فراهم کردن - دادن - در اختیار گذاشتن
. e. g
API PLAN 14
Ensures product recirculation as well as venting
گاهی به معنای ��تامین�� است
اطمینان حاصل شود
اطمینان حاصل کردن
مطمئن شدن
Make sure
تضمین
باعث ِ چیزی شدن
It ensures that battery doesn't run down.
آن ( کار ) باعث می شود باطری تمام نشود.
اطمینان ایجاد کردن
درنظر گرفتن، اختصاص دادن، مقرر کردن
حواستان باشد
✅ متقاعد کردن کسی
✅ تضمین کردن چیزی
متضمن چیزی بودن
به صورت کارا
تضمینی
اطمینان دادن
به صورت جدی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس