enshrined

/enˈʃraɪn//ɪnˈʃraɪn/

(verb transitive) در زیارتگاه گذاشتن، تقدیس کردن، ضریح ساختن (مج)مقدس وگرامی داشتن

جمله های نمونه

1. her name is enshrined in our memory
نام او در خاطر ما عزیز است.

انگلیسی به انگلیسی

• made sacred; placed in or as if in a shrine
if something such as an idea or a right is enshrined in a society or a law, it is permanent and protected; a formal word.

پیشنهاد کاربران

جا انداختن ( یک اصطلاح ) ، به رسمیت شناختن ( وقتی جنبه خدشه ناپذیر بودن و غیر قابل انکار بودن چیزی منظور باشد. مثل موضوعات با قداست که نمی توان آنها را انکار کرد ) :
to sanction, to consecrate , to enshrin
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: آزادی بیان در قانون اساسی تصریح ( به رسمیت شناخته ) شده است Freedom of the press has been enshrined in the Constitution
مثال: نویسندگان بزرگ این اصطلاح را جا انداختند ( چون نویسندگان بزرگ این کار را کرده اند پس موضوع جنبه خدشه ناپذیر بودن و انکار ناپذیر بودن پیدا می کند. از همین رو از فعلی باید استفاده کرد که هم معنی جمله و هم اصل خدشه ناپذیر بودن را برساند ) مثال: آزادی بیان در قانون اساسی تصریح شده است Nevertheless, great writers have sanctioned this expression.

تصریح شده در ( زمانی که موضوع مورد نظر جنبه خدشه ناپذیر و اهمیتی در حد مقدس بودن داشته باشد )
مثال: آزادی بیان در قانون اساسی تصریح شده است
Freedom of expression is enshrined in the Constitution.
تمجید شده
در مورد مطلبی . . بیان شده ، آمده است ، مورد تاکید قرار گرفته
مورد تاکید و صیانت بودن

بپرس