🔸 معادل فارسی:
پناه دادن / در پناه قرار دادن / محافظت کردن / سرپناه دادن
در زبان محاوره ای:
پناهش داد، زیر بال وپرش گرفت، جاش امن بود
🔸 تعریف ها:
1. ( ادبی – منسوخ ) :
قرار دادن کسی یا چیزی در پناه یا محافظت؛ هم معنای با "shelter" ولی با ساختار قدیمی تر
... [مشاهده متن کامل]
مثال: The orphan was ensheltered by the kind priest.
یتیم توسط کشیش مهربان پناه داده شد
2. ( تصویری – استعاری ) :
بیان حمایت یا محافظت احساسی یا معنوی از کسی
مثال: Her soul was ensheltered by faith.
روحش با ایمان در پناه بود
🔸 مترادف ها:
shelter – protect – shield – harbor – safeguard – enclose
پناه دادن / در پناه قرار دادن / محافظت کردن / سرپناه دادن
در زبان محاوره ای:
پناهش داد، زیر بال وپرش گرفت، جاش امن بود
🔸 تعریف ها:
1. ( ادبی – منسوخ ) :
قرار دادن کسی یا چیزی در پناه یا محافظت؛ هم معنای با "shelter" ولی با ساختار قدیمی تر
... [مشاهده متن کامل]
مثال: The orphan was ensheltered by the kind priest.
یتیم توسط کشیش مهربان پناه داده شد
2. ( تصویری – استعاری ) :
بیان حمایت یا محافظت احساسی یا معنوی از کسی
مثال: Her soul was ensheltered by faith.
روحش با ایمان در پناه بود
🔸 مترادف ها: