ensconce

/ənˈskɑːns//ɪnˈskɒns/

معنی: پنهان شدن، پوشاندن، پناه دادن، استحکامات ساختن، خودرادرجانپناه جادادن
معانی دیگر: غنودن، آرام گرفتن، (با راحتی) قرار گرفتن، جایگزین شدن، (نادر) پنهان کردن، مستور کردن، (نادر) پناه دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ensconces, ensconcing, ensconced
(1) تعریف: to position (oneself) firmly or comfortably.

- She was ensconced on the sofa and had no intention of moving.
[ترجمه داریوش] روی مبل لم داده بود و خیال نداشت از جاش تکون بخوره.
|
[ترجمه گوگل] او روی مبل آویزان شده بود و قصد حرکت نداشت
[ترجمه ترگمان] او روی کاناپه لم داده بود و قصد نداشت حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to hide or cover, as for protection.
مشابه: secrete

جمله های نمونه

1. customs that ensconce themselves in the life of a people
سنت هایی که در زندگی مردم جایگیر می شوند

2. He ensconced himself in the armchair.
[ترجمه گوگل]خودش را روی صندلی راحتی فرو برد
[ترجمه ترگمان]خود را در صندلی راحت جا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The kitten was ensconced in an easy chair.
[ترجمه گوگل]بچه گربه روی صندلی راحتی بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]بچه گربه در صندلی راحتی لم داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After dinner, I ensconced myself in a deep armchair with a book.
[ترجمه گوگل]بعد از شام، خودم را در یک صندلی راحتی با یک کتاب اسکان دادم
[ترجمه ترگمان]بعد از شام، خود را در یک صندلی راحت غرق در کتاب پنهان کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He ensconced himself in a armchair.
[ترجمه گوگل]خودش را روی صندلی راحتی گذاشت
[ترجمه ترگمان]خود را روی یک صندلی راحت جا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cat ensconced itself in the armchair.
[ترجمه گوگل]گربه خودش را در صندلی راحتی فرو کرد
[ترجمه ترگمان]گربه روی صندلی راحت لمیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Brian was ensconced behind the bar.
[ترجمه گوگل]برایان پشت میله محصور شد
[ترجمه ترگمان] برایان \"پشت بار قایم شده بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Agnes had ensconced herself in the best bedroom.
[ترجمه گوگل]اگنس خودش را در بهترین اتاق خواب جا داده بود
[ترجمه ترگمان]اگنس خود را در بهترین اتاق خواب پناه داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She ensconced herself in the closet in order to eavesdrop.
[ترجمه گوگل]او خودش را در کمد جا داد تا استراق سمع کند
[ترجمه ترگمان]او خودش را در کمد جا داد تا استراق سمع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. John was happily ensconced at West Point.
[ترجمه گوگل]جان با خوشحالی در وست پوینت محبوس شد
[ترجمه ترگمان]جان در وست پوینت جا خوش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were ensconced in the cellar.
[ترجمه گوگل]آنها در سرداب محصور شده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در سرداب مخفی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We have ensconced ourselves in the most beautiful villa in the South of France.
[ترجمه گوگل]ما خود را در زیباترین ویلا در جنوب فرانسه جا داده ایم
[ترجمه ترگمان]ما خود را در زیباترین ویلای خود در جنوب فرانسه جا کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We have ensconce ourselves in the most beautiful villa in the south of france.
[ترجمه گوگل]ما خودمان را در زیباترین ویلا در جنوب فرانسه نگه داشته ایم
[ترجمه ترگمان]ما خود را در زیباترین ویلا در جنوب فرانسه ensconce
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Prime Minister is now firmly ensconced in Downing Street with a large majority.
[ترجمه گوگل]نخست وزیر اکنون با اکثریت بزرگ در داونینگ استریت محصور شده است
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر اکنون به شدت در خیابان داونینگ حضور دارد و اکثریت زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Sure, he ensconced his old girlfriend Wendy Linka out there.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، او دوست دختر قدیمی‌اش وندی لینکا را در آنجا به دام انداخت
[ترجمه ترگمان]البته، اون دوست دختر سابقش \"وندی Linka\" رو اونجا پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پنهان شدن (فعل)
abscond, hide, burrow, fudge, ensconce

پوشاندن (فعل)
ensconce, envelop, case, apparel, cover, mask, conceal, coat, veil, put on, sod, line, vest, deck, belay, bestrew, jacket, blanket, sheathe, shingle, camouflage, submerge, overcast, immerse, shroud, clothe, wear, crown, endue, infold, indue, suffuse

پناه دادن (فعل)
house, ensconce, shelter, harbor, refuge, fence, embower

استحکامات ساختن (فعل)
ensconce

خودرادرجانپناه جادادن (فعل)
ensconce

انگلیسی به انگلیسی

• insconce, establish oneself in safe or secure place; settle in in a relaxed manner; hide or place in a secure place
if you ensconce yourself or are ensconced in a particular place, you put yourself there firmly and comfortably, with no immediate intention of moving away.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To settle comfortably or securely 🛋️😌
🔍 مترادف: Nestle
✅ مثال: She ensconced herself in the cozy armchair with a good book
کسی را در مکانی راحت و امن مستقر کردن یا اسکان دادن
to put yourself in a place or comfortable position as if to stay there
لم دادن , جا خوش کردن
At one end of the big barn, on a sort of raised platform, Major was already ensconced on his bed of straw, under a lantern which hung from a beam.
...
[مشاهده متن کامل]

She is fully ensconced in the Senate.
He was ensconced in a large armchair in his warm living room.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/ensconce
آرام گرفتن
لم دادن , جا خوش کردن
– He ensconced on the sofa before the fire
– The kitten was ensconced in an easy chair
– I ensconced myself in an armchair with a book
– Customs that ensconce themselves in the life of a people
جان خوش کردن
لمیدن

بپرس