• (1)تعریف: to enlist or sign up (someone) officially. • مترادف: register, sign up • مشابه: enlist, matriculate, pledge
• (2)تعریف: to put on an official list. • مشابه: catalogue, chronicle, enter, list, record, register
فعل ناگذر ( intransitive verb )مشتقات: enroller (n.)
• : تعریف: to sign oneself up officially. • مترادف: register, sign up • مشابه: enlist, enter, join, matriculate
- I enrolled in a night class.
[ترجمه گوگل] در کلاس شبانه ثبت نام کردم [ترجمه ترگمان] من توی یه کلاس شبانه ثبت نام کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Please enroll me in the contest.
[ترجمه سیروس] لطفا من را در مسابقه ثبت نام کنید
|
[ترجمه مهدیه] لطفا من رو در مسابقات ثبت نام کنید
|
[ترجمه گوگل]لطفا من را در مسابقه ثبت نام کنید [ترجمه ترگمان]لطفا از من در مسابقه ثبت نام کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I should like to enroll all my children in the swimming class.
[ترجمه سیروس] من می خواهم تمام فرزندانم را در کلاس شنا ثبت نام کنم
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم همه فرزندانم را در کلاس شنا ثبت نام کنم [ترجمه ترگمان]دوست دارم همه بچه های خود را در کلاس شنا ثبت نام کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Californians are rushing to enroll in special aerobics classes.
[ترجمه H.T] اهالی کالیفرنیا عجولانه در حال ثبت نام برای دوره های تخصصی ورزش های هوازی عجله دارند.
|
[ترجمه گوگل]مردم کالیفرنیا برای ثبت نام در کلاس های ایروبیک عجله دارند [ترجمه ترگمان]Californians برای ثبت نام در کلاس های تخصصی ایروبیک شتاب می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You try to enroll early for that class.
[ترجمه ستاره] شما سعی می کنید زودتر برای ان کلاس ثبت نام کنید
|
[ترجمه گوگل]سعی کنید زودتر برای آن کلاس ثبت نام کنید [ترجمه ترگمان]شما سعی می کنید زودتر از این کلاس ثبت نام کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We may enroll another two classes of 20 students each.
[ترجمه گوگل]ممکن است دو کلاس دیگر با 20 دانش آموز ثبت نام کنیم [ترجمه ترگمان]ما ممکن است هر کدام دو کلاس دیگر از ۲۰ دانشجو را ثبت نام کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We shall enroll people to train as teachers.
[ترجمه گوگل]ما افرادی را برای آموزش به عنوان معلم ثبت نام خواهیم کرد [ترجمه ترگمان]ما باید مردم را ثبت نام کنیم تا به عنوان معلم آموزش ببینند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They enroll him as a member of the club.
[ترجمه گوگل]آنها او را به عنوان عضو باشگاه ثبت نام می کنند [ترجمه ترگمان]او را به عنوان عضو باشگاه ثبت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I must enroll the children for piano lessons before next week.
[ترجمه گوگل]من باید بچه ها را قبل از هفته آینده برای کلاس پیانو ثبت نام کنم [ترجمه ترگمان]باید قبل از هفته بعد، بچه ها را برای درس پیانو ثبت نام کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Anyone with a high school diploma can enroll in the course.
[ترجمه گوگل]هرکسی که دیپلم دبیرستان داشته باشد می تواند در دوره ثبت نام کند [ترجمه ترگمان]هر کسی که مدرک دیپلم دبیرستان داشته باشد می تواند در این درس ثبت نام کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. People wishing to enroll in the study should request a referral from their doctors or call the nearest participating hospital.
[ترجمه گوگل]افرادی که مایل به ثبت نام در مطالعه هستند باید از پزشکان خود درخواست معرفی کنند یا با نزدیکترین بیمارستان شرکت کننده تماس بگیرند [ترجمه ترگمان]افرادی که مایل به ثبت نام در این مطالعه هستند باید از پزشکان خود درخواست مراجعه کنند و یا نزدیک ترین بیمارستان شرکت کننده را بنامند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Most students who enroll in geology courses do not intend to become geologists.
[ترجمه گوگل]اکثر دانشجویانی که در دوره های زمین شناسی ثبت نام می کنند، قصد ندارند زمین شناس شوند [ترجمه ترگمان]بیشتر دانشجویانی که در دوره های زمین شناسی ثبت نام می کنند قصد ندارند به زمین شناسان تبدیل شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They enroll homemakers in individual or group teaching sessions.
[ترجمه گوگل]آنها خانه داران را در جلسات آموزشی فردی یا گروهی ثبت نام می کنند [ترجمه ترگمان]آن ها در جلسات آموزشی انفرادی یا گروهی ثبت نام می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Alternatively, you may decide to enroll in public speaking or other courses to improve yourself.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، ممکن است تصمیم بگیرید برای بهبود خود در سخنرانی عمومی یا دوره های دیگر ثبت نام کنید [ترجمه ترگمان]متناوبا، شما ممکن است تصمیم بگیرید که در سخنرانی عمومی یا دوره های دیگر برای بهبود خودتان ثبت نام کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Ballard counted the number of students qualified to enroll at City in the 1968 graduating classes of two predominantly black high schools.
[ترجمه گوگل]بالارد تعداد دانش آموزانی را که واجد شرایط ثبت نام در شهر بودند در کلاس های فارغ التحصیلی سال 1968 در دو دبیرستان عمدتاً سیاه پوست شمارش کرد [ترجمه ترگمان]Ballard تعداد دانشجویان واجد شرایط برای ثبت نام در شهر در کلاس های پس از فارغ التحصیلی دو دبیرستان عمدتا سیاه را شمرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
سرباز کردن (فعل)
maturate, conscript, enlist, enroll
نام نویسی کردن (فعل)
matriculate, enter, enlist, enroll
ثبت نام کردن (فعل)
enroll, enrol
عضویت دادن (فعل)
enroll, enrol
در فهرست وارد کردن (فعل)
list, enroll, enrol
انگلیسی به انگلیسی
• register, sign up, join up, enter one's name on a list
پیشنهاد کاربران
معادل های do a course Enroll on a course Take a course In computer science
to put ones name on a list as a member of group نام نویسی - ثبت نام کردن
Register ثبت کردن Take course
enroll شکل املایی پذیرفته شده در آمریکاست اما enrol پذیرفته شده در خارج از آمریکاست.