enrichment

/enˈrɪt͡ʃmənt//ɪnˈrɪt͡ʃmənt/

معنی: غنا، غنی سازی، پرمایگی
معانی دیگر: پرمایه کردن

جمله های نمونه

1. Nitrates contribute to nutrient enrichment which encourages algal growth and blooms.
[ترجمه گوگل]نیترات ها به غنی سازی مواد مغذی کمک می کنند که باعث رشد و شکوفه جلبک ها می شود
[ترجمه ترگمان]Nitrates به غنی سازی ماده مغذی کمک می کنند که رشد جلبک و شکوفه دهی جلبکی را تشویق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Radiogenic studies indicate that there have been metasomatic enrichment events of comparable antiquity in the mantle.
[ترجمه گوگل]مطالعات رادیوژنیک نشان می دهد که رویدادهای غنی سازی متاسوماتیک با قدمت مشابه در گوشته وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]مطالعات Radiogenic نشان می دهد که رویداده ای غنی سازی metasomatic مربوط به قدمت قابل مقایسه در شنل وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In the present case, the concept of unjust enrichment suggests that the plaintiffs should have a remedy.
[ترجمه شفق ملک زاده] در پرونده حاضر، مفهوم دارا شدن بلاجهت ایجاب می نماید که خواهان ها راه حلی برای جبران داشته باشند.
|
[ترجمه گوگل]در پرونده حاضر، مفهوم غنای ناعادلانه حاکی از آن است که شاکیان باید راه حلی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]در این مورد، مفهوم غنی سازی ناعادلانه حاکی از آن است که شاکیان باید یک درمان داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Each reframing represented a further refinement and enrichment of their appreciation for their new role.
[ترجمه گوگل]هر قالب بندی مجدد نشان دهنده اصلاح و غنی سازی بیشتر قدردانی آنها از نقش جدیدشان بود
[ترجمه ترگمان]هر یک از reframing، پالایش و غنی سازی بیشتر را برای نقش جدید خود نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The focus upon the offender's unjust enrichment is also questionable for two reasons.
[ترجمه گوگل]تمرکز بر غنی سازی ناعادلانه مجرم نیز به دو دلیل مشکوک است
[ترجمه ترگمان]تمرکز بر غنی سازی ناعادلانه مجرم نیز به دو دلیل سوال برانگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This supernatant was used for measurement of isotopic enrichment of free leucine.
[ترجمه گوگل]این مایع رویی برای اندازه‌گیری غنی‌سازی ایزوتوپی لوسین آزاد مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این مواد رویی برای اندازه گیری غنی سازی isotopic از leucine آزاد مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Another approach is to enrol for a Marriage Enrichment Course.
[ترجمه گوگل]روش دیگر ثبت نام در دوره غنی سازی ازدواج است
[ترجمه ترگمان]یک روش دیگر ثبت نام در دوره Enrichment ازدواج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hayward Wiggins launched a kids' summer enrichment program nine years ago, he turned the rules inside out.
[ترجمه گوگل]هیوارد ویگینز نه سال پیش برنامه غنی سازی تابستانی بچه ها را راه اندازی کرد، او قوانین را تغییر داد
[ترجمه ترگمان]هیوا رد wiggins نه سال پیش برنامه غنی سازی تابستانی کودکان را آغاز کرد و قوانین داخلی را خاموش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The enrichment of forms and surfaces acts as a social catalyst.
[ترجمه گوگل]غنی سازی فرم ها و سطوح به عنوان یک کاتالیزور اجتماعی عمل می کند
[ترجمه ترگمان]غنی سازی اشکال و سطوح به عنوان یک کاتالیزور اجتماعی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the invention, the composite enrichment material is prepared to a ball-shaped, fibre-shaped and flat film or a pipe-shaped film.
[ترجمه گوگل]در این اختراع، مواد غنی‌سازی کامپوزیت به یک فیلم توپی شکل، فیبری شکل و تخت یا یک فیلم لوله‌ای شکل تهیه می‌شود
[ترجمه ترگمان]در اختراع، مواد غنی سازی کامپوزیت به شکل یک فیلم به شکل توپ شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He called upon the North to close its nuclear reprocessing and enrichment facilities and to submit its nuclear programme to international inspection.
[ترجمه گوگل]وی از شمال خواست تا تأسیسات بازفرآوری و غنی سازی هسته ای خود را ببندد و برنامه هسته ای خود را به بازرسی بین المللی تحویل دهد
[ترجمه ترگمان]او از شمال خواست تا غنی سازی اتمی و تاسیسات غنی سازی را ببندد و برنامه هسته ای خود را به بازرسی بین المللی تحویل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both also banned the development of nuclear reprocessing and uranium enrichment facilities.
[ترجمه گوگل]هر دو همچنین توسعه بازفرآوری هسته ای و تاسیسات غنی سازی اورانیوم را ممنوع کردند
[ترجمه ترگمان]هر دو آن ها توسعه پردازش مجدد هسته ای و تاسیسات غنی سازی اورانیوم را ممنوع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the size of the buildings suggests that uranium enrichment at Dimona is carried out on a relatively small scale.
[ترجمه گوگل]اما اندازه ساختمان ها نشان می دهد که غنی سازی اورانیوم در دیمونا در مقیاس نسبتاً کوچکی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]اما اندازه ساختمان ها حاکی از آن است که غنی سازی اورانیوم در رآکتور دیمونا نسبتا کوچک انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All these contributed much to a sense of fellowship and corporate social identity as well as providing opportunities for personal development and individual enrichment.
[ترجمه گوگل]همه اینها به احساس مشارکت و هویت اجتماعی شرکتی و همچنین ایجاد فرصت هایی برای توسعه شخصی و غنی سازی فردی کمک زیادی کرد
[ترجمه ترگمان]همه اینها باعث ایجاد حس کمک هزینه و هویت اجتماعی شرکتی و نیز فراهم کردن فرصت هایی برای توسعه فردی و غنی سازی فردی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غنا (اسم)
affluence, wealth, exuberance, richness, enrichment, music, singing, song, opulence

غنی سازی (اسم)
enrichment

پرمایگی (اسم)
enrichment

تخصصی

[شیمی] غنی کردن
[زمین شناسی] غنی شدگی افزایش عیار یک عنصر نسبت به کوارک آن
[خاک شناسی] غنی سازی

انگلیسی به انگلیسی

• enhancement, refinement, improvement
enrichment is the act of improving the quality of something.
enrichment is also the act of making someone richer.
the process of increasing the proportion of one component in a substance in proportion to the others is called enrichment; a technical term in physics.

پیشنهاد کاربران

غنا. غنی سازی. استغنا
مثال:
enrichment of the soil for more plant growth
غنی سازی خاک برای رشد بیشتر گیاه
غنایافتگی
Enrichment classes
کلاس های تقویتی
Enhancement
The discovery of oil was an enrichment of the country.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enrich
✅️ اسم ( noun ) : riches / richness / enrichment
✅️ صفت ( adjective ) : rich / enriched
✅️ قید ( adverb ) : richly
تقویت
ثروت اندوزی
پُربارسازی ، سرشارسازی
غنی سازی
تحصیل مال ( حقوق )
حقوق: دارا شدن بلاجهت یا غیرعادلانه
بارورسازی
توانمندسازی

چگالی افزایی ، غلضت افزایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس