enriched

/enˈrɪt͡ʃ//ɪnˈrɪt͡ʃ/

(verb transitive) غنی کردن، پرمایه کردن، توانگرکردن

جمله های نمونه

1. enriched bread
نان غنی شده (معمولا با ویتامین و غیره)

2. justice must be enriched with mercy
عدالت بایستی با گذشت غنی تر بشود.

3. the expanding economy gradually enriched a large number of people
اقتصاد شکوفا کم کم تعداد زیادی از مردم را به ثروت رساند.

انگلیسی به انگلیسی

• enhanced, refined, improved

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enrich
✅️ اسم ( noun ) : riches / richness / enrichment
✅️ صفت ( adjective ) : rich / enriched
✅️ قید ( adverb ) : richly
غنی شده، پربار شده
غنی و یا پربار
انسان پربار و توانمند
غنی شده
افزایش یافتن
پر کردن

بپرس