enriched

/enˈrɪt͡ʃ//ɪnˈrɪt͡ʃ/

(verb transitive) غنی کردن، پرمایه کردن، توانگرکردن

جمله های نمونه

1. enriched bread
نان غنی شده (معمولا با ویتامین و غیره)

2. justice must be enriched with mercy
عدالت بایستی با گذشت غنی تر بشود.

3. the expanding economy gradually enriched a large number of people
اقتصاد شکوفا کم کم تعداد زیادی از مردم را به ثروت رساند.

انگلیسی به انگلیسی

• enhanced, refined, improved

پیشنهاد کاربران

غنی شده
مثال:
Those who were able to foil the malicious plot of the US regarding 20% enriched uranium, which was essential for the country, were Basiji.
آن کسانی که توانستند طرح خصمانه آمریکا در موضوع اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد را که برای کشور حیاتی بود، خنثی بکنند، بسیجی بودند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enrich
✅️ اسم ( noun ) : riches / richness / enrichment
✅️ صفت ( adjective ) : rich / enriched
✅️ قید ( adverb ) : richly
غنی شده، پربار شده
غنی و یا پربار
انسان پربار و توانمند
غنی شده
افزایش یافتن
پر کردن

بپرس