enounce

/ɪˈnaʊns//iːˈnaʊns/

معنی: ادا کردن
معانی دیگر: رجوع شود به: enunciate، تلفظ کردن، اظهارکردن، اعلام کردن، بیان کردن

جمله های نمونه

1. The first chapter introduces genesis and background of the study by the"enounce"of"express Chinese recreation culture to all the world".
[ترجمه گوگل]فصل اول پیدایش و پیشینه مطالعه توسط "فرهنگ تفریحی بیان چینی به تمام جهان" معرفی می شود
[ترجمه ترگمان]فصل اول پیدایش و پیش زمینه تحقیق توسط \"enounce\" از فرهنگ تفریحی چینی را به تمام جهان معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The student should be able to enounce these sounds independently.
[ترجمه گوگل]دانش آموز باید بتواند این صداها را به طور مستقل ادا کند
[ترجمه ترگمان]دانش آموز باید بتواند این صداها را به طور مستقل از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pronunciamento of affection or enounce of the torch of Hymen is extraordinary significant, yet it's function has remained disagreeable!
[ترجمه گوگل]تلفظ محبت یا اعلام مشعل پرده بکارت فوق‌العاده قابل توجه است، اما عملکرد آن ناخوشایند باقی مانده است!
[ترجمه ترگمان]pronunciamento محبت یا enounce مشعل Hymen بسیار قابل توجه است، با این حال، این وظیفه همچنان ناخوشایند باقی مانده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I don't know how to enounce that felling.
[ترجمه گوگل]من نمی دانم چگونه این قطع را اعلام کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی دانم چه طور قطع کردن آن ضربه را از بین ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The uniqueness of the theory drawn from Life Systems allow us to enounce it as the "Life Systems Theory".
[ترجمه گوگل]منحصربه‌فرد بودن نظریه برگرفته از سیستم‌های زندگی به ما این امکان را می‌دهد که آن را به عنوان "نظریه سیستم‌های زندگی" معرفی کنیم
[ترجمه ترگمان]یگانگی این نظریه از سیستم های حیات به ما این امکان را می دهد که آن را به عنوان \"نظریه سیستم ها زندگی\" تعریف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادا کردن (فعل)
utter, express, acquit, discourse, enounce, execute, pay, voice, pronounce

انگلیسی به انگلیسی

• speak, utter, pronounce; enunciate; announce, declare, proclaim

پیشنهاد کاربران

بپرس