enmity

/ˈenməti//ˈenmɪti/

معنی: نفرت، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، ستیزگی، ضدیت، دوءیت
معانی دیگر: کین، استیزه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: enmities
• : تعریف: the mutual feeling of enemies toward each other; hatred; hostility; antagonism.
مترادف: animosity, antagonism, bad blood, hostility, ill will, malevolence
متضاد: amity, friendship
مشابه: animus, antipathy, hatred, malice, rancor, strife

- The wedding was marred by the enmity between the two fathers-in-law.
[ترجمه شان] دشمنی میان دو ناپدری، به این ازدواج صدمه زد.
|
[ترجمه گوگل] این عروسی با دشمنی دو پدرشوهر خدشه دار شد
[ترجمه ترگمان] این ازدواج با دشمنی میان دو پدر در قانون خراب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. hereditary enmity
دشمنی آبا و اجدادی

2. old enmity
دشمنی دیرینه

3. their enmity smolderd for several years
آتش خصومت آنان چندین سال سوزان بود.

4. a devastating enmity
دشمنی خانمان سوز

5. a long-standing enmity
دشمنی دیرین

6. the ancestral enmity of hatfields and mccoys
دشمنی جد اندر جد حیدری ها و نعمتی ها

7. the long-standing enmity between those two families
دشمنی دیرین میان آن دو خانواده

8. i feel no enmity toward him
نسبت به او احساس کینه ندارم.

9. kindness breeds kindness; enmity (breeds) enmity
محبت،محبت می آورد و دشمنی،دشمنی.

10. the origin of this ancient enmity
ریشه ی این دشمنی کهن

11. let it be known to all that we have no enmity with anyone
بگذار همگان بدانند که ما با کسی دشمنی نداریم.

12. Her action earned her the enmity of two or three colleagues.
[ترجمه گوگل]این اقدام او باعث دشمنی دو یا سه همکارش شد
[ترجمه ترگمان]عمل او خصومت دو یا سه تن از همکاران وی را به خود جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Malice sparks off enmity.
[ترجمه گوگل]بدخواهی جرقه دشمنی را برمی انگیزد
[ترجمه ترگمان]Malice از خشم جرقه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The opprobrium and enmity he incurred were caused by his outspoken brashness.
[ترجمه گوگل]بداخلاقی و دشمنی او ناشی از گستاخی صریح او بود
[ترجمه ترگمان]رسوایی و دشمنی که متحمل می شد ناشی از brashness رک او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He felt enmity towards his sister.
[ترجمه گوگل]نسبت به خواهرش احساس دشمنی می کرد
[ترجمه ترگمان]نسبت به خواهرش کینه شدیدی احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. But now their enmity found its target in the flesh.
[ترجمه گوگل]اما اکنون دشمنی آنها هدف خود را در جسم یافت
[ترجمه ترگمان]اما حالا دشمنی آن ها هدف آن را در گوشت پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This attempt caused enmity between Jermyn and Sir Maximus, since a factory opened in an unused hotel building.
[ترجمه گوگل]این تلاش باعث دشمنی بین جرمین و سر ماکسیموس شد، زیرا یک کارخانه در یک ساختمان هتل بلااستفاده افتتاح شد
[ترجمه ترگمان]این اقدام باعث دشمنی بین Jermyn و سر Maximus شد، چون کارخانه ای در یک ساختمان یک هتل متروکه باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Such actions increased the enmity between the two groups of black activists and led to more conflict.
[ترجمه گوگل]چنین اقداماتی باعث افزایش دشمنی بین دو گروه از فعالان سیاهپوست شد و منجر به درگیری بیشتر شد
[ترجمه ترگمان]چنین اقداماتی خصومت بین دو گروه از فعالان سیاه پوست را افزایش داد و منجر به درگیری بیشتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The atmosphere of enmity seemed like an ugly noise in her pleasant office.
[ترجمه گوگل]فضای دشمنی در دفتر دلپذیر او صدایی زشت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که فضای خصومت در دفتر خوشایند او شباهت زشتی به خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نفرت (اسم)
hate, disgust, phobia, hatred, loathing, aversion, abomination, malice, enmity, execration, detestation, odium

دشمنی (اسم)
hate, hatred, animosity, enmity, ill will, repulsion, odium

خصومت (اسم)
quarrel, antagonism, animosity, enmity, ill will, hostility, virulence

عداوت (اسم)
hatred, animosity, enmity, hostility, feud, rancor, odium

کینه (اسم)
hatred, animosity, enmity, rancor, grudge, spite, vengeance, peeve

ستیزگی (اسم)
antagonism, animosity, enmity, ill will, hostility, pugnacity, pugnaciousness, termagancy, inveteracy, ill humor, bellicosity, ill feeling, ill humour, ill nature

ضدیت (اسم)
conflict, opposing, antagonism, animosity, enmity, hostility, opposition, contradiction

دوءیت (اسم)
discord, enmity

انگلیسی به انگلیسی

• animosity, hostility, antagonism, hatred
enmity is a long-lasting feeling of hatred towards someone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس