1. to enjoin silence on a class
سکوت در کلاس حکمفرما کردن
2. He enjoined obedience on his followers.
[ترجمه گوگل]او پیروان خود را به اطاعت امر کرد
[ترجمه ترگمان]اون به پیروان او فرمان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The organisation has been enjoined to end all restrictions.
[ترجمه گوگل]این سازمان موظف شده است که به تمام محدودیت ها پایان دهد
[ترجمه ترگمان]به این سازمان دستور داده شده است تا به همه محدودیت ها پایان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She enjoined me strictly not to tell anyone else.
[ترجمه گوگل]او شدیداً به من سفارش کرد که به کسی نگم
[ترجمه ترگمان]او به من اصرار می کرد که به هیچ کس دیگر چیزی نگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The leader enjoined that the rules should be obeyed.
[ترجمه گوگل]رهبر دستور داد که قوانین باید رعایت شود
[ترجمه ترگمان]رهبر به او دستور داد که مقررات را اجرا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The judge enjoined Varityper from using the ad in any way.
[ترجمه گوگل]قاضی به Varityper دستور داد تا از این آگهی به هیچ وجه استفاده نکند
[ترجمه ترگمان]قاضی دستور داد تا به هر حال از آگهی استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It is true that Islam enjoins tolerance; there's no doubt about that.
[ترجمه گوگل]درست است که اسلام به مدارا سفارش می کند در این شکی نیست
[ترجمه ترگمان]درست است که اسلام شکیبایی را تحمل می کند؛ هیچ شکی در این مورد وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He enjoined obedience on the soldiers.
[ترجمه گوگل]سربازان را به اطاعت امر کرد
[ترجمه ترگمان]به اطاعت از سربازان فرمان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The positive neutrality enjoined on the force has now been overtaken by events.
[ترجمه گوگل]بی طرفی مثبتی که به نیروها دستور داده شده بود اکنون توسط رویدادها غلبه کرده است
[ترجمه ترگمان]موضع بی طرفی مثبت که به زور به نیرو بستگی دارد در حال حاضر از حوادث پیشی گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The embezzler was severely punished and enjoined to kick back a portion of the stolen money each month.
[ترجمه گوگل]اختلاسگر به شدت تنبیه شد و مقرر شد هر ماه بخشی از پول سرقت شده را پس بگیرد
[ترجمه ترگمان]The به شدت تنبیه شد و دستور داد هر ماه قسمتی از پول سرقت شده را پس بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Democratic principles enjoin it; social justice requires it; national safety demands it.
[ترجمه گوگل]اصول دموکراتیک به آن دستور می دهد عدالت اجتماعی ایجاب می کند امنیت ملی ایجاب می کند
[ترجمه ترگمان]اصول دموکرات آن را ممنوع می کنند؛ عدالت اجتماعی به آن نیاز دارد؛ امنیت ملی آن را می طلبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Does she enjoin Congress from implementing its legislation?
[ترجمه گوگل]آیا او کنگره را از اجرای قوانین خود منصرف می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او کنگره را از اجرای قانون خود منع می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Religion and morality enjoin this conduct.
[ترجمه گوگل]دین و اخلاق به این امر دستور می دهد
[ترجمه ترگمان]دین و اخلاق این رفتار را ممنوع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Enjoin the Defendant permanently from violating its own organization bylaws.
[ترجمه گوگل]متهم را به طور دائم از نقض آئین نامه سازمان خود منصرف کنید
[ترجمه ترگمان]شرکت کنندگان را به طور دائم از نقض قوانین سازمان خود منع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Orders to intelligence operatives often enjoin secrecy.
[ترجمه گوگل]دستورات به ماموران اطلاعاتی اغلب دستور محرمانه بودن را می دهد
[ترجمه ترگمان]دستور دادن عوامل سازمان جاسوسی غالبا محرمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید