enigmatically


بطورمبهم یارمز

جمله های نمونه

1. "Corbiere didn't deserve this," she said enigmatically.
[ترجمه گوگل]او با حالتی مرموز گفت: "کوربیر لیاقت این را نداشت "
[ترجمه ترگمان]وی مرموزانه گفت: \" ما سزاوار چنین چیزی نبودیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'I might,' he said enigmatically.
[ترجمه گوگل]مرموزانه گفت: «ممکن است
[ترجمه ترگمان]او با لحن اسرارآمیزی گفت: شاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. 'You'll see,' he replied enigmatically.
[ترجمه گوگل]او با حالتی مرموز پاسخ داد: «می‌بینی
[ترجمه ترگمان]او با لحن اسرارآمیزی گفت: خواهی دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her father smiled enigmatically.
[ترجمه گوگل]پدرش لبخندی مرموز زد
[ترجمه ترگمان]پدرش لبخند مرموزی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Enigmatically, Boon sits in silence for a while.
[ترجمه گوگل]به طرز معمایی، بون مدتی در سکوت می نشیند
[ترجمه ترگمان]فرشته اقبال، برای مدتی در سکوت می نشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr. Calvino himself talked enigmatically about his writing.
[ترجمه گوگل]خود آقای کالوینو به طرز معمایی درباره نوشته هایش صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]آقای calvino خود را با لحن اسرارآمیزی در مورد نوشته های خود سخن گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. that is the question"! said the Master enigmatically.
[ترجمه گوگل]این سؤال است!» استاد با معما گفت
[ترجمه ترگمان]این یک سوال است \"! استاد با لحن اسرارآمیزی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Abraham merely replies enigmatically that 'god will provide the lamb.
[ترجمه گوگل]ابراهیم فقط به صورت مرموزانه پاسخ می دهد که «خدا بره را فراهم خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]ابراهیم به طور مرموزی جواب می دهد که خداوند بره را تامین خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And that enigmatically labelled dashboard switch that made such a satisfying Swedish click but seemed not to be connected to anything: what was that?
[ترجمه گوگل]و آن سوئیچ داشبورد با برچسب معمایی که چنین کلیک سوئدی رضایت بخشی ایجاد کرد اما به نظر می رسید به هیچ چیز متصل نیست: آن چه بود؟
[ترجمه ترگمان]و آن سوئیچ روشن داشبورد که چنین a کننده سوئدی را ارضا می کرد، اما به نظر می رسید که به هیچ چیزی متصل نیست: این چه بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He spoke enigmatically. Nobody knew what he had up his sleeve.
[ترجمه گوگل]معماگونه صحبت کرد هیچ کس نمی دانست او چه چیزی در آستین خود دارد
[ترجمه ترگمان]او با لحن اسرارآمیزی حرف می زد هیچ کس نمی دانست که آستینش را بالا زده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your character has been enigmatically described as "A Charismatic Separatist. " Can you elaborate a little bit on that?
[ترجمه گوگل]شخصیت شما به طرز معمایی به عنوان "یک جدایی طلب کاریزماتیک" توصیف شده است آیا می توانید کمی در مورد آن توضیح دهید؟
[ترجمه ترگمان]شخصیت شما به طور مرموزی به عنوان \"A Charismatic\" توصیف شده است آیا می توانید کمی آن را توضیح دهید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Phoebe smiled enigmatically at the horse.
[ترجمه گوگل]فیبی لبخندی مرموز به اسب زد
[ترجمه ترگمان]فیبی لبخند مرموزی به اسب زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nothing as haphazard as words, whose meaning and nuance shift enigmatically from one slippery slope to another.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز به اندازه کلمات تصادفی نیست که معنی و ظرافت آنها به طرز معمایی از یک سراشیبی لغزنده به سراشیبی دیگر تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز به اندازه کلمات، که معنی و ظرافت آن را به طور معما از یک شیب لغزنده به نقطه دیگر تغییر دهد، اتفاقی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the hushed surroundings of a smart restaurant, Boon fiddles enigmatically with a fob watch on a neck chain.
[ترجمه گوگل]در محیط آرام یک رستوران هوشمند، بون به طرز معمایی با یک ساعت فوب روی یک زنجیر گردن بازی می کند
[ترجمه ترگمان]در محیط ساکت یک رستوران شیک، فرشته اقبال با یک ساعت جیبی زنجیر دار به زنجیر گردن او نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mysteriously, cryptically, in a puzzling manner, ambiguously

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : enigma
✅️ صفت ( adjective ) : enigmatic
✅️ قید ( adverb ) : enigmatically

بپرس