معنی: زنجیر کردن، در بند نهادن، در قید عبودیت ازردن، گرفتار غل و زنجیر کردنمعانی دیگر: کند و زنجیر کردن، غل و زنجیر کردن (به ویژه پاهارا)، در قید گذاشتن
🔸 معادل فارسی: در بند کردن / با زنجیر بستن / محدود کردن / اسیر ساختن در زبان محاوره ای: زنجیرش کرد، اسیرش کرد، گرفتش تو قید و بند، آزادی شو گرفت 🔸 تعریف ها: 1. ( فیزیکی – تاریخی ) : ... [مشاهده متن کامل]
بستن کسی با زنجیر یا قید، معمولاً به صورت نمادین یا واقعی مثال: The prisoner was enfettered in the dungeon. زندانی در سیاه چال در بند بود 2. ( استعاری – احساسی ) : بیان محدود شدن ذهنی، احساسی یا اجتماعی توسط عشق، ترس، یا قواعد مثال: His soul was enfettered by guilt. روحش با احساس گناه در بند بود 3. ( ادبی – نمادین ) : توصیف حالت اسارت یا محدودیت در متون شاعرانه یا فلسفی مثال: She was enfettered by tradition and silence. او در بند سنت و سکوت بود 🔸 مترادف ها: shackle – fetter – restrain – bind – imprison – confine – manacle