اسم ( noun )
حالات: energies
حالات: energies
• (1) تعریف: the power or capacity for activity.
• مترادف: force, might, power
• متضاد: inertia
• مشابه: activity, dynamism, efficacy, potency, potentiality, puissance, strength
• مترادف: force, might, power
• متضاد: inertia
• مشابه: activity, dynamism, efficacy, potency, potentiality, puissance, strength
- After a few days, the food and rest gave the soldier enough energy to get out of bed.
[ترجمه گوگل] بعد از چند روز غذا و استراحت به سرباز انرژی کافی داد تا از تخت بلند شود
[ترجمه ترگمان] پس از چند روز، غذا و بقیه به اندازه کافی انرژی به سرباز داد تا از رختخواب بیرون بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پس از چند روز، غذا و بقیه به اندازه کافی انرژی به سرباز داد تا از رختخواب بیرون بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a sufficient amount of such power.
• مترادف: force, go, steam, vigor
• مشابه: drive, effort, moxie, stamina, vitality
• مترادف: force, go, steam, vigor
• مشابه: drive, effort, moxie, stamina, vitality
- He hardly had energy to finish the job.
[ترجمه Sarina] با انرژی کمَش به سختی توانست کار را تمام کند .|
[ترجمه گوگل] او به سختی انرژی داشت تا کار را تمام کند[ترجمه ترگمان] به سختی می توانست کار را تمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: vigor; liveliness; vitality.
• مترادف: �lan, brio, pep, verve, vigor, vim, vitality, zing, zip
• متضاد: fatigue, lethargy
• مشابه: action, activity, animation, blood, bounce, emphasis, life, liveliness, sap, spirit, vivacity
• مترادف: �lan, brio, pep, verve, vigor, vim, vitality, zing, zip
• متضاد: fatigue, lethargy
• مشابه: action, activity, animation, blood, bounce, emphasis, life, liveliness, sap, spirit, vivacity
- He spoke with energy on the subject of boat building.
[ترجمه گوگل] او با انرژی در مورد موضوع قایق سازی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] او با انرژی روی موضوع ساختمان قایق صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با انرژی روی موضوع ساختمان قایق صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: power or heat from sources such as the sun, wind, petroleum, natural gas, or coal that can be put to use by humans.
• مشابه: power
• مشابه: power
- Plants use the energy of the sun to grow.
[ترجمه گوگل] گیاهان از انرژی خورشید برای رشد استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان] گیاهان از انرژی خورشید برای رشد استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گیاهان از انرژی خورشید برای رشد استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Wind is a source of energy.
[ترجمه گوگل] باد منبع انرژی است
[ترجمه ترگمان] باد یک منبع انرژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] باد یک منبع انرژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The cost of energy continues to rise.
[ترجمه گوگل] هزینه انرژی همچنان در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان] هزینه انرژی همچنان رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هزینه انرژی همچنان رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید