enemy

/ˈenəmi//ˈenəmi/

معنی: دشمن، خصم، عدو، منازع
معانی دیگر: معاند، (عقیده و غیره) مخالف، کیاگن، ناهمدل، وابسته به دشمن، دشمن کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: enemies
(1) تعریف: one who acts with or feels hostility toward another; adversary.
مترادف: adversary, antagonist, foe
متضاد: ally, friend
مشابه: archenemy, assailant, attacker, belligerent, combatant, opponent

(2) تعریف: a hostile military force.
مترادف: adversary, foe
مشابه: belligerent, power

(3) تعریف: a hostile state or power.
مترادف: belligerent, foe
مشابه: adversary, opposition, power

(4) تعریف: something likely to be harmful or injurious.
مترادف: curse, foe, pestilence, plague, scourge, thorn
مشابه: b�te noire, bane, blight, evil, jinx, nemesis
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or belonging to a hostile military force or to the nation it represents.
مترادف: hostile
مشابه: opposing, rival, unfriendly

- the enemy flag
[ترجمه گوگل] پرچم دشمن
[ترجمه ترگمان] پرچم دشمن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. enemy agents tried to incite the people to riot
عوامل دشمن سعی کردند مردم را به شورش برانگیزند.

2. enemy aircrafts
هواپیماهای دشمن

3. enemy armor was getting close
زرهی های دشمن نزدیک می شدند.

4. enemy attack
حمله ی دشمن

5. enemy bombardments had cratered the roads and made them impassable
بمباران های دشمن راه ها را پر از چاله و غیرقابل عبور کرده بود.

6. enemy dead were left to rot or be eaten by carrion
گذاشتند که اجساد دشمن یا بپوسد یا توسط لاشخورها خورده شود

7. enemy fighter planes are approaching from 12 o'clock
جنگنده های دشمن دارند از جلو نزدیک می شوند.

8. enemy fire made climbing the hill excruciatingly difficult
آتش دشمن بالا رفتن از تپه را بسیار دشوار می کرد.

9. enemy forces
نیروهای دشمن

10. enemy forces descended on the city from all sides
نیروهای دشمن از هر سو به شهر ریختند.

11. enemy forces encircled the town
نیروهای دشمن دور شهر را گرفتند.

12. enemy forces pressed the town hard on all sides
نیروهای دشمن از هر سو به شهر فشار می آوردند.

13. enemy guns began to roll loudly
توپ های دشمن با صدای بلند به غرش درآمدند.

14. enemy planes didn't dare to tangle with our fleet
هواپیماهای دشمن جرات درگیر شدن با ناوگان ما را نداشتند.

15. enemy positions were attacked repeatedly
مواضع دشمن مکررا مورد حمله قرار گرفتند.

16. enemy tanks put our infantry to rout
تانک های دشمن پیاده نظام مارا تارومار کرد.

17. an enemy of great craft and subtlety
دشمن پر حیله و بسیار زرنگ

18. despite enemy fire, we made three runs and left the target in flames
با وجود آتش دشمن سه بار شیرجه رفتیم و هدف را به حریق کشاندیم.

19. mortal enemy
دشمن جان

20. no enemy should be underestimated
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

21. the enemy attacked mehran
دشمن به مهران یورش برد.

22. the enemy blitzed in two fronts
دشمن در دو جبهه دست به تکش رعدآسا زد.

23. the enemy bombed tehran many times
دشمن بارها تهران را بمباران کرد.

24. the enemy command was worried about the troop's morale
فرماندهی ارتش دشمن نگران روحیه ی افراد بود.

25. the enemy gave ground
دشمن عقب نشینی کرد.

26. the enemy had hemmed us in
دشمن اطراف ما را گرفته بود.

27. the enemy has infiltrated the right flank and rear of our army
دشمن در جناح راست و عقب قشون ما رخنه کرده است.

28. the enemy is abroad in the land
دشمن در همه جای این سرزمین وجود دارد.

29. the enemy is retreating in every front
دشمن در همه ی جبهه ها در حال عقب نشینی است.

30. the enemy is testing our resolve
دشمن دارد اراده ی ما را امتحان می کند.

31. the enemy is upon us
دشمن به ما نزدیک است.

32. the enemy lost heavily in officers, men, and material
تلفات دشمن از نظر افسر،سرباز و مهمات سنگین بود.

33. the enemy mousetrapped our tanks and destroyed them
دشمن تانک های ما را در دام انداخت و آنها را نابود کرد.

34. the enemy of my enemies is my friend
دشمن دشمنان من دوست من است.

35. the enemy opened the assault on the wago front
دشمن هجوم را از جبهه ی واگو آغاز کرد.

36. the enemy overran our fortifications
دشمن سنگرهای ما را در هم شکست و پیش رفت.

37. the enemy planes attacked both the civil and military installations
هواپیماهای دشمن هم به تاسیسات کشوری و هم لشکری،حمله کردند.

38. the enemy planned its attack carefully
دشمن حمله ی خود را با دقت طرح ریزی کرد.

39. the enemy renewed its attacks
دشمن حملات خود را از سرگرفت.

40. the enemy struck after midnight
دشمن پس از نیمه شب حمله کرد.

41. the enemy used flares to light up the battle- ground
دشمن برای روشن کردن میدان جنگ فروزه به کار برد.

42. the enemy was greeted with a shower of bullets
دشمن با رگباری از گلوله مورد استقبال قرار گرفت.

43. the enemy was waiting in an ambush behind the trees
دشمن در پشت درختان کمین کرده بود.

44. the enemy wiped out the defending forces
دشمن نیروهای مدافع را نابود کرد.

45. a beaten enemy
دشمن شکست خورده

46. a malignant enemy
دشمن بدخواه

47. a secret enemy
دشمن ناشناخته

48. a sworn enemy
دشمن سرسخت

49. a vigorous enemy of materialism
دشمن سرسخت ماده گرایی

50. an implacable enemy
دشمن سرسخت

51. an inexorable enemy
دشمن بی مروت

52. an inveterate enemy
دشمن دیرینه

53. as the enemy approached, the people deserted the city and took refuge in the mountains
دشمن که نزدیک شد مردم شهر را رها کردند و به کوهستان ها پناه بردند.

54. as the enemy boat approached, the submarine began to dive
با نزدیک شدن کشتی دشمن،زیردریایی شروع به زیر آب رفتن کرد.

55. despite repeated enemy attacks, the town held
علیرغم حملات مکرر دشمن،شهر سقوط نکرد.

56. his fell enemy
دشمن جان او

57. hold the enemy off until help arrives
جلو دشمن را نگهدارید تا کمک برسد.

58. if the enemy gets any wind of this plan, we are finished
اگر دشمن هرگونه اطلاعی از این نقشه به دست آورد کار ما تمام است.

59. safe from enemy attack
ایمن از حمله ی دشمن

60. suddenly the enemy yielded
ناگهان دشمن تسلیم شد.

61. to dissipate enemy forces by concentrated gunfire
با آتش متمرکز نیروهای دشمن را متفرق کردن

62. when the enemy approached, bullets began to fly
دشمن که نزدیک شد گلوله باران آغاز گردید.

63. a column of enemy tanks
یک ستون از تانک های دشمن

64. despair is the enemy of hope
نومیدی دشمن امید است.

65. he attacked the enemy on both flanks
از هر دو جناح به دشمن حمله ور شد.

66. he met the enemy on the plain of chaldoran
او در دشت چالدران با دشمن مصاف داد.

67. he overthrew the enemy with one mighty blow
دشمن را با یک ضربه ی سهمگین فرو افکند.

68. he settled his enemy with one blow
با یک ضربه دشمن خود را از پا درآورد.

69. he throttled the enemy with his bare hands
فقط با دستان خود (و بدون وسیله ی دیگر) دشمن را خفه کرد.

70. our fighters intercepted enemy bombers and forced them to return
جنگنده های ما بمب افکن های دشمن را ره گیری کردند و آنها را مجبور به بازگشت نمودند.

مترادف ها

دشمن (اسم)
adversary, enemy, hostile, foe, antagonist, foeman

خصم (اسم)
opponent, adversary, enemy, foe, antagonist, foeman

عدو (اسم)
opponent, adversary, enemy, hostile, foe, antagonist, oppositionist, assailant, contestant, gutfighter

منازع (اسم)
opponent, enemy, litigant

انگلیسی به انگلیسی

• opponent, rival, foe
you can describe someone who intends to harm you as your enemy.
in a war, the enemy is the army or country that you are fighting.

پیشنهاد کاربران

دشمن
مثال: He saw his former friend as his enemy now.
او دوست سابقش را اکنون به عنوان دشمنش می دید.
enemy: دشمن
moral enemy= دشمن خونی
اگه ستم را به دشمنت نرساندی؛ قسط برقرارکردی.
وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ42
Do NOT unjustify your enemy; if you right.
Do the just and give your enemy his rights.
رقیب وحریف ( بازی )
کیسه خواب Enemy - 12�C
تا دمای منهای دوازده درجه حریف است
تحمل دمای منهای دوازده درجه را دارد
enemy - held
در دست دشمن ( صفت )
enemy - held buildings ساختمان های در دست دشمن
پ ن : بازم مطمئن نیستم ولی احتمالا همین معنیه
دشمن
دشمن واژه اوستایی و enemy از واژه فارسی باستان "اینَیِمی یا اینایِمی" آن گرفته شده است!
و همچنین انگره!
یادآوری از واژه دوشیارا ( دُشیارا ) :
سَیمام دَهیا اوم اَهورَمَزدَ پاتو:
هَچا *اینَیِمی* هَچا *دوشیارا* هَه هَچا *دُروگ*
...
[مشاهده متن کامل]

اهورامزدا این کشور را بپاید از سه چیز:
از *دشمن* ، از *خشکسالی* و از *دروغ*
این را من با ستایش ( نماز ) از اهورامزدا خواستارم و امیدوارم که اهورامزدا و ایزدان آن این مهربانی را بر ما ارزانی دارند!

دشمن یا رقیب
رقیب، حریف، طرف مقابل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس