enduring

/enˈdjʊrɪŋ//ɪnˈdjʊərɪŋ/

معنی: متحمل، سر سخت، شکیبا
معانی دیگر: پایا، دیرپا، ماندنی، پایدار، بادوام، جاودان، پاینده، پرطاقت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: enduringly (adv.), enduringness (n.)
(1) تعریف: long-lasting, permanent, chronic, or persistent.
متضاد: fleeting, short-lived
مشابه: abiding, eternal, everlasting, lasting, long-lasting, longstanding, persistent, stable

- Poverty is an enduring ill.
[ترجمه گوگل] فقر یک بیماری پایدار است
[ترجمه ترگمان] فقر یک بیماری پایداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an enduring fame
[ترجمه گوگل] یک شهرت ماندگار
[ترجمه ترگمان] شهرت جاویدان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: forbearing, patient, or long-suffering.
مشابه: meek

جمله های نمونه

1. the enduring bonds of friendship between our two nations
رشته های دوستی پایدار که دو ملت ما را پیوند می دهد

2. Few of them feel bound by any enduring loyalties.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از آنها احساس می کنند که با هر وفاداری پایدار مقید هستند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از آن ها حس وفاداری پایدار را احساس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Only Marilyn has proved as enduring a fashion icon.
[ترجمه گوگل]فقط مرلین ثابت کرده است که یک نماد مد ماندگار است
[ترجمه ترگمان]تنها ماریلن آن طور که یک نماد مد است ثابت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I shall be left with many enduring memories of the time I spent in India.
[ترجمه گوگل]خاطرات ماندگار زیادی از زمانی که در هند گذراندم برایم باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]من با خاطرات همیشگی از زمانی که در هند به سر بردم، باقی خواهم ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What is the reason for the game's enduring appeal?
[ترجمه گوگل]دلیل جذابیت ماندگار بازی چیست؟
[ترجمه ترگمان]دلیل جذابیت این بازی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her influence was the most enduring of all.
[ترجمه گوگل]تأثیر او از همه ماندگارتر بود
[ترجمه ترگمان]نفوذ او از همه enduring بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The enduring point is that close links did not make finance the slave of industry.
[ترجمه گوگل]نکته ماندگار این است که پیوندهای نزدیک، امور مالی را برده صنعت نکرد
[ترجمه ترگمان]نکته ماندگار این است که پیوندهای نزدیک، دارایی صنعت را تامین نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My enduring affection for ye olde original triumphs over this calculated spectacular.
[ترجمه گوگل]محبت همیشگی من به شما قدیمی بر این نمایش دیدنی حساب شده پیروز می شود
[ترجمه ترگمان]محبت و علاقه من نسبت به شما در این مورد فوق العاده تماشایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But the most enduring treasure is the city itself.
[ترجمه گوگل]اما ماندگارترین گنج خود شهر است
[ترجمه ترگمان]اما most گنج خود شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His enduring passion and genius is financial.
[ترجمه گوگل]اشتیاق و نبوغ پایدار او مالی است
[ترجمه ترگمان]عشق و نبوغ دیرپای او مالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cartoons have a universal and enduring appeal.
[ترجمه گوگل]کارتون ها جذابیت جهانی و ماندگاری دارند
[ترجمه ترگمان]Cartoons دارای یک جاذبه جهانی و ماندگار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Better than enduring his fumbling during the night in the vain hope of satisfaction when the need was strong in her.
[ترجمه گوگل]بهتر از این است که در طول شب به امید بیهوده خشنودی او در حالی که نیاز در وجود او شدید بود، ولگردی او را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]بهتر از آن بود که در آن شب که نیاز مبرمی به او داشته باشد در دل شب دست و پا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A strong enduring influence - a part of my voice that's his.
[ترجمه گوگل]یک تأثیر ماندگار قوی - بخشی از صدای من که متعلق به اوست
[ترجمه ترگمان]نفوذ ذهنی قوی - قسمتی از صدایم که متعلق به اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thus the Premiership's most enduring fairytale has reached a dark denouement worthy of the brothers Grimm.
[ترجمه گوگل]بنابراین ماندگارترین افسانه پریمیرشیپ به پایانی تاریک رسیده است که شایسته برادران گریم است
[ترجمه ترگمان]از این رو، most ترین داستان Premiership ها به نتیجه ای تیره و با ارزش برادران گریم رسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متحمل (صفت)
suffering, bearing, enduring, supporting

سر سخت (صفت)
headstrong, dogged, obstinate, tough, tenacious, vivid, vivacious, stubborn, recalcitrant, hardy, enduring, bull-headed, pigheaded, froward, die-hard, refractory, hard-bitten, hard-fought, incompliant, nine-lived, renitent, self-opinionated, stiff-necked, subsistent

شکیبا (صفت)
sturdy, hardy, enduring, tolerant, patient

انگلیسی به انگلیسی

• lasting, persisting, remaining

پیشنهاد کاربران

This term refers to something that is able to withstand the test of time or difficult circumstances. It implies strength, resilience, and the ability to persist or endure despite challenges.
چیزی که بتواند در آزمون زمان یا شرایط دشوار مقاومت کند.
...
[مشاهده متن کامل]

این مستلزم قدرت، انعطاف پذیری و توانایی استقامت یا تحمل، علی رغم چالش ها است.
مانا
مثال؛
Their love story is an enduring tale of devotion.
In a discussion about literature, someone might say, “The enduring popularity of Jane Austen’s novels is a testament to her storytelling. ”
A person describing a friendship might say, “We’ve been through so much together, and our bond is enduring. ”

اساسی
بادوامو ماندگار مثل enduring influence
طولانی
دیرپا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : endure
✅️ اسم ( noun ) : endurance
✅️ صفت ( adjective ) : enduring / endurable
✅️ قید ( adverb ) : enduringly
مستحکم
enduring relationships
روابط مستحکم
ADJECTIVE
بادوام و ماندگار برای مدت زمان طولانی
اما نه برای همیشه
ex:
. . .
Then came Grease, which was 1978's top - grossing movie and became an enduring cultural phenomenon
دوست عزیز درست فرموده
ابن اسم به معنای جاویدان نیست.
به علاوه با Endearing اشتب نگیرید
It's just so Endearing
existing for a long time :
the enduring appeal of cartoons
I shall be left with many enduring memories of the time I spent in India.
...
[مشاهده متن کامل]

معنیش میشه چیزیکه برای مدت زمان طولانی باقی میمونه نه همیشه
Everlasting, Eternal, infinite, endless, immortal, timeless

این واژه به معنای ابدی و همیشگی و جاودانی نیست بلکه به معنای دیرپایی و بادوامی و پایداری در یک دوره ی زمانی هست و این دوره زمانی ممکنه طولانی باشه اما قطعی و همیشگی نیست
lasting over a period time
a long lasting friendship
the enduring appeal of cartoons
ابدی، جاودان، مانا
enduring ( adj ) = lasting ( adj )
به معناهای: پایا، پایدار، با دوام، ماندگار
جاویدان
تحمل کننده
ماندگار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس