endowment

/enˈdaʊmənt//ɪnˈdaʊmənt/

معنی: موهبت، اعطا، دارا
معانی دیگر: وقف، موقوفه، بخشش، دهش، عطیه، پیشیارش، شاد داد، اهداییه، (استعداد طبیعی و غیره) ودیعه، نعمت، داده، بهره مند سازی، دادن، ودیعه سپاری (استعداد و غیره)، پیوانش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of providing with a permanent fund or source of income, or the money so provided.
مشابه: grant

(2) تعریف: a natural capacity, talent, or skill.
مشابه: ability, aptitude, gift, knack, talent

جمله های نمونه

1. our university received a large endowment
دانشگاه ما اعانه بزرگی را دریافت کرد.

2. she also had a generous endowment of intelligence
او همچنین از هوش سرشاری برخوردار بود.

3. We donate to the school endowment fund every year.
[ترجمه گوگل]ما هر سال به صندوق وقف مدرسه کمک می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما هر ساله به صندوق وقف مدرسه کمک می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hospital was founded on an endowment fund.
[ترجمه گوگل]این بیمارستان بر اساس یک صندوق موقوفه تأسیس شد
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان براساس یک صندوق وقف تاسیس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The school has received an endowment of £50 000 to buy new books for the library.
[ترجمه گوگل]مدرسه مبلغ 50000 پوند برای خرید کتابهای جدید برای کتابخانه دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]این مدرسه حدود ۵۰ هزار پوند برای خرید کتاب های جدید به کتابخانه دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The snag about an endowment mortgage is its inflexibility.
[ترجمه گوگل]مشکل رهن موقوفه عدم انعطاف آن است
[ترجمه ترگمان]مشکل وام دادن، انعطاف ناپذیری آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Though the orchestra still lacks a substantial endowment, a new fund-raising strategy has proved particularly successful.
[ترجمه گوگل]اگرچه ارکستر هنوز فاقد سرمایه قابل توجهی است، استراتژی جدید جمع آوری سرمایه بسیار موفق بوده است
[ترجمه ترگمان]اگرچه ارکستر هنوز فاقد یک وقف اساسی است، یک استراتژی جمع آوری سرمایه جدید به طور خاص موفق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Urban properties seldom come with an endowment, and opportunities for income-generation are generally limited by restrictions of space.
[ترجمه گوگل]املاک شهری به ندرت دارای وقف هستند و فرصت های درآمدزایی عموماً با محدودیت فضا محدود می شود
[ترجمه ترگمان]املاک شهری به ندرت با یک موقوفه می آیند و فرصت هایی برای تولید درآمد به طور کلی محدود به محدودیت های فضا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Corporation expressed their satisfaction with the endowment and their conviction that it would be ample for the purposes of the School.
[ترجمه گوگل]شرکت خرسندی خود را از وقف و اعتقاد خود به اینکه برای اهداف مدرسه کافی خواهد بود ابراز کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت رضایت خود را از وقف و اعتقاد آن ها مبنی بر این که برای اهداف مدرسه کافی خواهد بود ابراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The endowment was not without fault.
[ترجمه گوگل]وقف بی تقصیر نبود
[ترجمه ترگمان]خیر، به خیر و خوشی رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A Taking out an endowment on a joint mortgage can be done in one of two ways.
[ترجمه گوگل]گرفتن وقف در رهن مشترک می تواند به یکی از دو روش انجام شود
[ترجمه ترگمان]یک هدیه دادن به یک وام مسکن مشترک می تواند به دو روش انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The money would be used to set up endowment funds for individual universities.
[ترجمه گوگل]این پول صرف ایجاد صندوق های وقفی برای دانشگاه های فردی می شود
[ترجمه ترگمان]از این پول برای تاسیس وجوه اهدایی برای دانشگاه های فردی استفاده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Low cost endowment business through building society and estate agency connections up 19% despite reduced mortgage lending.
[ترجمه گوگل]با وجود کاهش اعطای وام مسکن، تجارت وقفی کم هزینه از طریق ایجاد ارتباطات اجتماعی و آژانس املاک 19 درصد افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]با وجود کاهش وام مسکن، تجارت وقف با هزینه پایین از طریق ایجاد ارتباطات بین جامعه و اداره املاک و مستغلات با ۱۹ درصد افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He seems to be suggesting the endowment as a quick solution to an immediate problem, but he knows better.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد او وقف را به عنوان یک راه حل سریع برای یک مشکل فوری پیشنهاد می کند، اما او بهتر می داند
[ترجمه ترگمان]او به نظر می رسد که وقف دادن به یک راه حل سریع برای یک مشکل فوری است، اما او بهتر می داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موهبت (اسم)
gift, blessing, endowment

اعطا (اسم)
dispensation, endowment, vouchsafement

دارا (اسم)
endowment, possessor

تخصصی

[حقوق] (عمل) وقف، هبه، اعطاء

انگلیسی به انگلیسی

• grant, award, donation; talent, gift, ability (furnished by god, nature, etc.)
an endowment is a gift of money that is made to an institution such as a school or hospital.
someone's endowments are their natural qualities and abilities; a formal use.

پیشنهاد کاربران

خدادادی، موهبت
ممنون آقای نقطه که اطلاعات ویکیپدیایی تون رو در اختیار ما گذاشتین. کاش در مورد وقف و موقوفات هم همینقدر اطلاع می داشتین تا این قدر راحت ازش استفاده نکنین. به هرحال امیدوارم این نظرات به درد کسی بخوره وگرنه این بحث ها فایده ی دیگه ای نداره. هرکس در نهایت خودش برای متن ترجمه ش تصمیم می گیره.
آقای رشیدی، carnegy endowment یک اندیشکده آمریکایی هست که در حوزه مسائل سیاسی و امنیتی و غیره فعالیت داره و اینکه عنوان endowment بهش دادن به این دلیل هست که یک خانواده آمریکایی یهودی بخش اعظمی از سرمایشون
...
[مشاهده متن کامل]
رو وقف ایجاد و فعالیت های این مجموعه کردند. حالا باز شما از روی بی اطلاعی و ناآگاهی خودتون نظر بدید و دیس لایک کنید

موقوفه اشاره به رابطه ی مشخصی در اسلام داره که برای کشورهای غربی کاربرد نداره. به نظرم نمی شه برای بنیاد کارنگی ازش استفاده کرد. بهتره بگیم �مؤسسه ی عام المنفعه ی کارنِگی�
noun
1 a [count] : a large amount of money that has been given to a school, hospital, etc. , and that is used to pay for its creation and continuing support
◀️The hospital's endowment was established by a local family.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️The college has a large endowment.
◀️an endowment fund
b : the act of providing money to create or support a school, organization, etc.
[noncount]
◀️the endowment of a hospital wing
[count]
◀️generous endowments
2 [count] : a person's natural ability or talent
◀️an athlete's physical endowments
◀️ Is Iran a mineral rich country?
Iran has a huge mineral endowment and is among the 15 largest mineral - rich countries with more than 68 types of minerals.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : endow
✅️ اسم ( noun ) : endowment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
1 - موهبت یا نعمت استعدادی که خدا داده، به طوریکه هر کسی توانایی انجام کاری را داره
2 - موقوفه یا اعانه ای که تخصیص داده میشه به یک سازمان یا دانشگاه مثلا برای یک سال
عام المنفعه، موقوفه ( در صورتی که خطاب به یک موسسه یا سازمان بکار رود )
اعانه
موقوفه
Carnegie Endowment: موقوفه کارنِگی
نام یکی از اندیشکده های آمریکا.
برخورداری
بیمه عمر مختلط
منظورش غیر از استعداد چیزایی که خدا خدادادی داده هم میشه مثلا هوش
توانایی انجام کار هایی که استعدادش رو داریم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس