آخر سر
سرانجام، در نهایت
سرانجام به این نتیجه رسیدن
کار ارم به بیمارستان کشیده شدن
مثلا i ended up going to hospital
( کارم به بیمارستان کشید )
( کارم به بیمارستان کشید )
بالأخره
سر از . . . در اوردن
از اب در امدن
از اب در امدن
مشغول شد
انتهای کار
در نهایت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)