endear

/enˈdiːr//ɪnˈdɪə/

معنی: گران کردن، عزیز داشتن
معانی دیگر: عزیز کردن، محبوب کردن، تحبیب کردن، دوست داشتنی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: endears, endearing, endeared
• : تعریف: to cause to be loved or cherished.
متضاد: alienate
مشابه: captivate, charm, ingratiate, win

- His selflessness endeared him to us.
[ترجمه Reza salehi (tel:09333444878)] او با ازخودگذشتگی، خودش را به ما نشان داد ( ثابت کرد ) .
|
[ترجمه گوگل] از خودگذشتگی او او را برای ما محبوب کرد
[ترجمه ترگمان] از خودگذشتگی اون، اون رو به ما نشون می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to endear oneself by acts of generosity
با کارهای سخاوت آمیز خود را محبوب القلوب کردن

2. mansureh tried to endear herself to her mother-in-law
منصوره کوشید خود را پیش مادرشوهرش عزیز کند.

3. He managed to endear himself to my entire family.
[ترجمه گوگل]او توانست خود را برای تمام خانواده من محبوب کند
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو برای کل خانواده م بزرگ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government's record on employment did not endear them to the voters.
[ترجمه گوگل]سوابق دولت در زمینه اشتغال آنها را برای رای دهندگان محبوب نکرد
[ترجمه ترگمان]سابقه کار دولت آن ها را برای رای دهندگان گرامی نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their policies on taxation didn't endear them to voters.
[ترجمه گوگل]سیاست های آنها در زمینه مالیات آنها را برای رای دهندگان محبوب نکرد
[ترجمه ترگمان]سیاست های آن ها بر روی مالیات آن ها را به رای دهندگان endear
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The emperor saw an opportunity to endear himself to the Athenians.
[ترجمه گوگل]امپراتور فرصتی را دید که خود را نزد آتنی ها محبوب کند
[ترجمه ترگمان]امپراتور از این فرصت استفاده کرد تا خود را به پایتخت برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His intervention will endear him to Maggie, Lucy believes.
[ترجمه گوگل]لوسی معتقد است مداخله او او را برای مگی محبوب می کند
[ترجمه ترگمان]intervention او را برای مگی عزیز خواهد کرد، لوسی باور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Caulfield failed to endear himself to his screen mother, Stephanie Beacham, in the early stages of filming the series.
[ترجمه گوگل]کالفیلد در مراحل اولیه فیلمبرداری سریال نتوانست خود را برای مادرش، استفانی بیچم، محبوب کند
[ترجمه ترگمان]کاولفیلد نتوانست خودش را با مادرش، استفانی beacham، در مراحل اولیه فیلم برداری از مجموعه بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His comments will certainly endear him to his hon. Friends.
[ترجمه گوگل]نظرات او مطمئناً او را مورد علاقه اش قرار خواهد داد دوستان
[ترجمه ترگمان]اظهارنظرهای او مطمئنا او را به عزیزم نشان خواهد داد دوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There were few things more calculated to endear a prince to his subjects than a display of stern retribution on unjust officials.
[ترجمه گوگل]چیزهای کمی وجود داشت که برای محبوب کردن یک شاهزاده برای رعایای خود حساب شده تر از نمایش انتقام سخت برای مقامات ناعادل بود
[ترجمه ترگمان]بیش از یک نمایش مجازات سخت بر مقامات ناعادلانه، بیش از نشان دادن یک شاهزاده به رعایایش بسیار اندک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Not a message endear him to the visiting Americans.
[ترجمه گوگل]پیامی نیست که او را برای آمریکایی های میهمان محبوب کند
[ترجمه ترگمان]حتی یک پیام، او را به آمریکایی ها که در حال بازدید از کشور بود، رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This habit did little to endear him to authorities.
[ترجمه گوگل]این عادت او را برای مقامات دوست نداشت
[ترجمه ترگمان]این عادت نسبت به اولیای امور ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One of the easiest ways to endear yourself to someone is to make them laugh.
[ترجمه گوگل]یکی از ساده‌ترین راه‌ها برای محبوب کردن خود برای کسی این است که او را بخندانید
[ترجمه ترگمان]یکی از آسان ترین راه ها برای اینکه خود را به کسی نشان دهید این است که آن ها را به خنده بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Timetabling has also helped endear professors to the changes.
[ترجمه گوگل]جدول زمانی نیز به استادان برای این تغییرات کمک کرده است
[ترجمه ترگمان]Timetabling همچنین به عزیز سازی استادان در برابر تغییرات کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گران کردن (فعل)
dear, endear

عزیز داشتن (فعل)
prize, embosom, esteem, endear, hold dear

انگلیسی به انگلیسی

• make esteemed or beloved; charm, captivate
if someone's behaviour endears them to you, it makes you fond of them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : endear
✅️ اسم ( noun ) : endearment
✅️ صفت ( adjective ) : endearing
✅️ قید ( adverb ) : endearingly
در دل جا کردن
فعل:
cause to be loved or liked. دلیل یا سبب دوست داشتن یا دوست داشته شدن.
"Flora's spirit and character endeared her to everyone who met her""روح و شخصیت فلورا او را برای هر کس که ملاقاتش کرد، دوستداشتنی میکرد"

بپرس