یعنی با چیزی خداحافظی کردن ( عملا یک چیزی را از دست دادن )
Due to testosterone injection, some men end up with fertility.
خیلی از مردان به خاطر تزریق تسترون با قدرت باروری مردانه خداحافظی میکنند
خیلی از مردان به خاطر تزریق تسترون با قدرت باروری مردانه خداحافظی میکنند
ختم شدن به
دست یافتن به
منتهی شدن به
منتهی شدن به
کنار اومدن با کسی یا چیزی
منجر به چیزی شدن .
A dysfunctional family may end up with divorce
با کسی، چیزی و یا موقعیتی مواجه شدن
هر کسی که در رودخانه شنا می کند ممکن است با ناراحتی معده بدی روبرو شود.
به نتیجه . . . . . رسیدن
به این نتیجه میرسیم که . . . .
به این نتیجه میرسیم که . . . .
در نهایت رسیدن به
۱ دچار شدن به
۲ در نهایت رسیدن به
۳کار به جایی رسیدن
۲ در نهایت رسیدن به
۳کار به جایی رسیدن
برداشت کردن
به توافق رسیدن با
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)