encrust

/enˈkrəst//ɪnˈkrʌst/

معنی: روکش کردن، بشکل پوسته در اوردن، با پوسته یا قشری پوشاندن
معانی دیگر: (با رویه ای مثل پوست نان پوشاندن) پوسته دار (یا پوستک دار) کردن، رویه بستن، دلمه بستن، پوشش دار کردن، پوشاندن، مرصع کردن، با جواهر پوشاندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encrusts, encrusting, encrusted
مشتقات: encrustant (adj.), encrustant (n.)
• : تعریف: to cover with, or as though with, a crust.

جمله های نمونه

1. to encrust a golden cup with gems
لیوان زرین را با جواهر آراستن

2. to encrust a wall with marble
دیوار را با مرمر پوشاندن

3. The windows were encrusted with dirt.
[ترجمه گوگل]پنجره ها با خاک پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]پنجره ها با خاک پوشیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She arrived home with her knees encrusted with mud.
[ترجمه گوگل]او با زانوهای پر از گل به خانه رسید
[ترجمه ترگمان]با زانوهایش از گل و لای به خانه آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The emperor was clad in a rich robe encrusted with jewels.
[ترجمه گوگل]امپراتور در ردای غنی پوشیده شده بود که با جواهرات پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]امپراطور لباس پوشیده از جواهرات را پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They scraped off the barnacles that always encrusted on the ship's hull.
[ترجمه گوگل]آنها خراش هایی را که همیشه روی بدنه کشتی قرار داشت، خراش دادند
[ترجمه ترگمان]They را که همیشه در تنه کشتی دیده می شدند از زمین می کندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Encrusted with statues, pillars, and reliefs, it looks like a huge wedding cake in stone.
[ترجمه گوگل]با مجسمه‌ها، ستون‌ها و نقش برجسته‌ها پوشیده شده است و شبیه کیک عروسی بزرگی در سنگ است
[ترجمه ترگمان]با مجسمه ها، ستون ها و نقوش برجسته، شبیه یک کیک عروسی بزرگ در سنگ به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The hull of the ship had become encrusted with ice.
[ترجمه گوگل]بدنه کشتی پوشیده از یخ شده بود
[ترجمه ترگمان]تنه کشتی از یخ پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An encrusted gash scarred his forehead, and one side of his face was swollen with dying yellow bruises.
[ترجمه گوگل]زخمی بر روی پیشانی او زخمی شده بود و یک طرف صورتش با کبودی های زرد در حال مرگ متورم شده بود
[ترجمه ترگمان]زخم بزرگی روی پیشانی او زخم شده بود و یک طرف صورتش از کبودی های زرد رنگ متورم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the beginning, Eugenia wears vividly colored gowns encrusted with flowers and fruit.
[ترجمه گوگل]در ابتدا، یوجنیا لباس‌هایی با رنگ‌های زنده پوشیده از گل و میوه می‌پوشد
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، Eugenia لباس های رنگی به روشنی با گل ها و میوه ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nautical To encrust ( a ship's hull ) with foreign matter, such as barnacles.
[ترجمه گوگل]دریانوردی پوشاندن (بدنه کشتی) با مواد خارجی، مانند بارناکل
[ترجمه ترگمان]Nautical برای encrust (بدنه کشتی)با مواد خارجی مثل barnacles
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The manuscript is bound in gold and silver and encrusted with jewels.
[ترجمه گوگل]نسخه خطی با طلا و نقره صحافی شده و با جواهرات مزین شده است
[ترجمه ترگمان]این دست نوشته به طلا و نقره و با جواهر مزین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was in a blue uniform coat that was thickly encrusted with gold loops and edged with black astrakhan fur.
[ترجمه گوگل]او با یک کت یکنواخت آبی پوشیده شده بود که با حلقه‌های طلایی پوشیده شده بود و لبه‌هایش با پوست مشکی استراخانی بود
[ترجمه ترگمان]کت و شلوار آبی رنگی پوشیده بود که با رگه های طلایی پوشیده شده بود و با پوست astrakhan حاشیه دوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He knows that most of his bottles will become encrusted with algae and settle to the sea floor.
[ترجمه گوگل]او می داند که بیشتر بطری هایش با جلبک پوشیده شده و در کف دریا می نشیند
[ترجمه ترگمان]او می داند که بیشتر bottles با جلبک دریایی پوشانده شده و روی کف دریا ساکن خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روکش کردن (فعل)
face, coat, plate, recap, encase, encrust, retread, revest

بشکل پوسته در اوردن (فعل)
encrust

با پوسته یا قشری پوشاندن (فعل)
encrust

انگلیسی به انگلیسی

• cover with a crust; coat, cover

پیشنهاد کاربران

بپرس