عذاب قریب الوقوع ( خطر نزدیک ) / اسم
The villagers lived in fear of encroaching doom
نابودی تدریجی ( تهدید فزاینده ) / اسم
The encroaching doom of climate change is a major concern
بلای خزنده ( پیشروی آهسته ) / اسم
The feeling of encroaching doom weighed heavily on his mind
نابودی تدریجی ( تهدید فزاینده ) / اسم
بلای خزنده ( پیشروی آهسته ) / اسم
نابودی قریب الوقوع.
تهدیدی که به تدریج نزدیک می شود.
توضیح: این اصطلاح به خطر یا تهدیدی اشاره دارد که به طور مداوم در حال نزدیک شدن است و نیاز به مقابله فوری دارد.
تهدیدی که به تدریج نزدیک می شود.
توضیح: این اصطلاح به خطر یا تهدیدی اشاره دارد که به طور مداوم در حال نزدیک شدن است و نیاز به مقابله فوری دارد.