encourage

/enˈkɜːrɪdʒ//ɪnˈkʌrɪdʒ/

معنی: تشویق کردن، پیش بردن، تقویت کردن، تشجیع کردن، پروردن، ترغیب کردن، دلگرم کردن
معانی دیگر: خواهان کردن، انگیزاندن، شوردادن، دلگرمی دادن، یاری دادن، کمک کردن، ترویج کردن، رو دادن به، تشجیح کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encourages, encouraging, encouraged
(1) تعریف: to arouse feelings of hope or courage in; give confidence to; hearten.
مترادف: buck up, buoy up, embolden, hearten, nerve
متضاد: abash, demoralize, deter, discourage, dishearten, dismay, dispirit
مشابه: assure, cheer, enliven, inspire, rally, rouse, sustain

- Winning in the first round of judging encouraged him tremendously.
[ترجمه سعید] برنده شدن در دور اول دادگاه بشدت او را تشویق کرد
|
[ترجمه گوگل] برنده شدن در دور اول داوری او را به شدت تشویق کرد
[ترجمه ترگمان] برنده شدن در اولین دور داوری او را به شدت تشویق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give help, support, or approval to.
مترادف: egg on, prick, prompt, spur on
متضاد: discourage, dissuade, hinder, restrain
مشابه: abet, fortify, impel, incite, induce, inspire, invite, motivate, pat on the back, prod, stimulate, support, woo

- He hadn't planned on going to college, but his guidance counselor strongly encouraged him.
[ترجمه حسین رضایی] او برای رفتن به کالج برنامه ریزی نکرده بود، اما مشاور راهنمای او، او را به شدت او را تشویق کرد
|
[ترجمه گوگل] او برای رفتن به دانشگاه برنامه ریزی نکرده بود، اما مشاور راهنمایی او به شدت او را تشویق کرد
[ترجمه ترگمان] او قصد رفتن به دانشگاه را نداشت، اما مشاور his او را تشویق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- One boy was hitting and teasing the dog, and the others were encouraging him.
[ترجمه امیررضا] یه پسری داشت سگ رو میزد و اذیت میکرد و بقیه هم داشتن تشویقش میکردن.
|
[ترجمه گوگل] یکی از پسرها سگ را می زد و مسخره می کرد و بقیه او را تشویق می کردند
[ترجمه ترگمان] یک پسر کتک می خورد و سربه سر سگ می گذاشت و دیگران او را تشویق می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her parents encouraged her in her efforts to become a figure skater.
[ترجمه سعید] پدر ماردش او را تشویق کردن بخاطر تلاش هایی که برای تبدیل شدن به یک اسکیت باز کرد
|
[ترجمه سعید] پدرو مادرش اورا تشویق کردند که تلاش کند که یک اسکیت باز شود
|
[ترجمه شیوا] والدینش تلاشهایش برای تبدیل شدن به یک اسکیت باز نمایشی را تشویق کردند.
|
[ترجمه حسین رضایی] پدر و مادرش او را در تبدیل شدن به یک شخصیت/چهره اسکیت باز تشویق کردند
|
[ترجمه گوگل] والدینش او را در تلاش برای تبدیل شدن به یک اسکیت باز تشویق کردند
[ترجمه ترگمان] والدینش او را در تلاش برای تبدیل شدن به یک اسکیت باز شخصیت تشویق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to enthusiastically advise (someone) to pursue a course of action; urge.
مترادف: urge

- I encourage you to take advantage of this opportunity while you have the chance.
[ترجمه آبتین بامداد] من شما را تشویق میکنم حال که شانسش را دارید از این فرصت استفاده کنید
|
[ترجمه امیرحسین] من شما را تشویق می کنم حالا که شما این فرصت را دراختیار دارید تا زمانی که این فرصت را دارید
|
[ترجمه parnia] من شما را تشویق می کنم تا زمانی که این شانس را در اختیار دارید، از این فرصت استفاده کنید.
|
[ترجمه گوگل] من شما را تشویق می کنم تا زمانی که فرصت دارید از این فرصت استفاده کنید
[ترجمه ترگمان] من شما را تشویق می کنم که از این فرصت استفاده کنید تا فرصت پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her husband encouraged her to return to her career.
[ترجمه گوگل] شوهرش او را تشویق کرد که به حرفه خود بازگردد
[ترجمه ترگمان] شوهرش او را تشویق کرد که به حرفه خود برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to stimulate or promote; advance.
مترادف: boost, forward, foster, further, help, induce, promote, stimulate
متضاد: counteract, depress, deter, discourage, hinder, inhibit, put off, silence, stifle, suppress
مشابه: actuate, advance, arouse, cultivate, galvanize, incite, inspire, invite, provoke, stir up

- Plant food will encourage blossoming.
[ترجمه گوگل] غذای گیاهی به شکوفایی کمک می کند
[ترجمه ترگمان] غذاهای گیاهی شکوفا شدن را تشویق خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Early graduation is possible, but the school does not encourage it.
[ترجمه گوگل] فارغ التحصیلی زودهنگام امکان پذیر است، اما مدرسه آن را تشویق نمی کند
[ترجمه ترگمان] اوایل فارغ التحصیلی امکان پذیر است، اما مدرسه آن را تشویق نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The city is putting in more bicycle lanes to encourage bicycling as a way to commute.
[ترجمه گوگل] شهر برای تشویق دوچرخه سواری به عنوان راهی برای رفت و آمد، مسیرهای دوچرخه بیشتری ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان] این شهر برای تشویق دوچرخه سواری به عنوان راهی برای رفت و آمد دوچرخه سواری در مسیرهای دوچرخه بیشتری قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we encourage factories to switch from coal to gas
ما کارخانه ها راتشویق می کنیم که به جای زغال سنگ گاز مصرف کند.

2. we encourage the developement of industry
ما گسترش صنایع را تشویق می کنیم.

3. try to encourage learning and equally to protect children from dangers
بکوش که مشوق آموزش باشی و نیز کودکان را از خطر حفظ کنی.

4. the government's plans to encourage literacy
برنامه های دولت برای ترویج سواد آموزی

5. Some unstable persons need to be encouraged to find a vocation.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد بی ثبات باید برای یافتن شغل تشویق شوند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد ناپایدار باید تشویق شوند تا یک شغل پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A valiant person rarely needs to be encouraged.
[ترجمه گوگل]یک فرد شجاع به ندرت نیاز به تشویق دارد
[ترجمه ترگمان]یک آدم شجاع به ندرت نیاز به تشویق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Encourage your child to reach a compromise between what he wants and what you want.
[ترجمه حسین رضایی] کودک خود را تشویق کنید که بین آنچه او میخواهد و آنچه شما میخواهی به یک توافق/سازش/مصالحه/ اراضی دست پیدا کند
|
[ترجمه گوگل]فرزندتان را تشویق کنید که بین آنچه می‌خواهد و آنچه شما می‌خواهید به سازش برسد
[ترجمه ترگمان]کودک خود را تشویق کنید تا بین آنچه که می خواهد و آنچه که می خواهید به توافق برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They'd got a special grant to encourage research.
[ترجمه گوگل]آنها یک کمک هزینه ویژه برای تشویق تحقیق دریافت کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک کمک ویژه برای تشویق تحقیقات دریافت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We must encourage innovation if the company is to remain competitive.
[ترجمه گوگل]اگر می خواهیم شرکت رقابتی بماند، باید نوآوری را تشویق کنیم
[ترجمه ترگمان]اگر شرکت همچنان رقابتی باقی بماند، ما باید نوآوری را تشویق کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His parents encourage him in his studies.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش او را در تحصیل تشویق می کنند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش او را در مطالعات خود تشویق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A good teacher can encourage artistic creativity.
[ترجمه گوگل]یک معلم خوب می تواند خلاقیت هنری را تشویق کند
[ترجمه ترگمان]یک معلم خوب می تواند خلاقیت هنری را تشویق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Meanwhile, they should encourage those among us who cannot swim five yards before they are gasping for air.
[ترجمه گوگل]در ضمن، آنهایی را که در بین ما نمی توانند پنج یاردی شنا کنند، قبل از نفس کشیدن تشویق کنند
[ترجمه ترگمان]در این ضمن، آن ها باید کسانی را که در پنج یاردی ما شنا کنند، تشویق کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They often encourage the students with prizes.
[ترجمه گوگل]آنها اغلب دانش آموزان را با جوایز تشویق می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب دانشجویان را با جوایز تشویق می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Remove dead leaves to encourage new growth.
[ترجمه گوگل]برای تشویق رشد جدید، برگ های مرده را بردارید
[ترجمه ترگمان]برگ های مرده را بردارید تا رشد جدید را تشویق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. School should encourage the full development of a student's talents.
[ترجمه گوگل]مدرسه باید رشد کامل استعدادهای دانش آموز را تشویق کند
[ترجمه ترگمان]مدرسه باید رشد کامل استعدادهای دانش آموز را تشویق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This may encourage gold traders to dip their toes back into the markets.
[ترجمه گوگل]این ممکن است معامله گران طلا را تشویق کند تا انگشتان پای خود را به بازارها بازگردانند
[ترجمه ترگمان]این امر ممکن است تاجران طلا را تشویق کند که انگشتان خود را به بازار باز گردانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They display chocolates next to supermarket checkouts to encourage impulse buying.
[ترجمه گوگل]آنها شکلات‌ها را در کنار صندوق‌های سوپرمارکت به نمایش می‌گذارند تا خرید آنی را تشویق کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها شکلات را در کنار سوپر مارکت سوپرمارکت نمایش می دهند تا خریدهای ناگهانی را تشویق کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We must encourage the planting of new trees and preserve our existing woodlands.
[ترجمه گوگل]ما باید کاشت درختان جدید را تشویق کنیم و جنگل های موجود خود را حفظ کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید کاشت درختان جدید را تشویق کنیم و woodlands موجود را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشویق کردن (فعل)
abet, encourage, cheer, countenance, patronize, eulogize, inspirit, grace

پیش بردن (فعل)
encourage, advance, carry out, further, expedite, hustle

تقویت کردن (فعل)
encourage, support, bolster, fort, augment, corroborate, amplify, rally, reinforce, fortify, sustain, uphold, relay, beef, edify

تشجیع کردن (فعل)
encourage, heart, hearten, bield, solicit, cheer up, embolden

پروردن (فعل)
encourage, breed, rear, feed, raise, propagate, nurture, form, cherish, foster, bring up, mother

ترغیب کردن (فعل)
encourage, cheer, influence, put, harp, persuade

دلگرم کردن (فعل)
encourage

انگلیسی به انگلیسی

• support, inspire, give hope
if you encourage someone to do something, you tell them that you think that they should do it, or that they should continue doing it.
if you encourage a particular activity, you support it actively.
if something encourages an attitude or a kind of behaviour, it makes it more likely to happen.
see also encouraging.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Assist
🔘 Aid
🔘 Back
🔘 Help
🔘 Sustain
🔘 Encourage
🔘 Uphold
🔘 Bolster
🔘 Guide
🔘 Champion
✅ Definition:
👉 To provide support or help to someone or something.
persuade, coax, pressure
متقاعد کردن، راضی کردن، وادار کردن، مجاب کردن، تحت فشار قرار دادن
ترغیب کردن، سوق دادن، رهنمود کردن
encourage تشویق کردن
discourage دل سرد کردن
دلگرم کردن، تشویق کردن. ترغیب کردن، جرات دادن، تقویت کردن، پیش بردن، پروردن، علوم نظامی: به شجاعت واداشتن. حمایت کردن. اطمینان دادن. امید دادن.
inspire, buoy up, cheer, comfort, console, embolden, hearten, reassure
- spur, advocate, egg on, foster, promote, prompt, support, urge
حمایت کردن
اطمینان دادن
تشویق و ترغیب کردن
امید دادن
inspire, buoy up, cheer, comfort, console, embolden, hearten, reassure
- spur, advocate, egg on, foster, promote, prompt, support, urge
دلگرم کردن، تشویق کردن
ترغیب کردن، دلگرم کردن، جرات دادن، تقویت کردن، پیش بردن، پروردن، قانون فقه: ترغیب کردن، علوم نظامی: به شجاعت واداشتن
دعوت کردن
فراخواندن
دلگرم کردن، تشویق کردن
ترغیب کردن، دلگرم کردن، جرات دادن، تقویت کردن، پیش بردن، پروردن، قانون فقه: ترغیب کردن، علوم نظامی: به شجاعت واداشتن
تشویق کردن، برانگیزاندن، انگیزه دادن، یاری دادن
شور و گرمی دادن ( برای مثال ورزش )
encourage ( v ) ( ɪnˈkərɪdʒ ) =to give sb support, courage, or hope, e. g. My parents have always encouraged me in my choice of career. encouraging ( adj ) , encouragement ( n )
encourage
تشویق کردن، دلگرم کردن، ترغیب کردن
تشویق کردن،
encourage: تشویق کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : encourage
✅️ اسم ( noun ) : courage / encouragement
✅️ صفت ( adjective ) : courageous / encouraging
✅️ قید ( adverb ) : courageously / encouragingly
تسهیل مانند تسهیل فعالیت های جسمیencouraging physical activity
Inspire or give hope
Encourage someone to do something
Discourage someone from doing something
encourage ( verb ) = motivate ( verb )
به معناهای : ترغیب کردن، تشویق کردن، انگیزه دادن، برانگیختن، الهام بخشیدن، علاقه مند کردن، سر ذوق آوردن
امکانپذیر کردن
Meaning: To encourage people is to make them want to do something
Example: My football coach will encourage us when we are losing
پرورانیدن، به اوج رساندن
دلیر کردن. [ دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دل دادن. شجاع و دلاور کردن. بی باک کردن. تجرئه. تشجیع. ( المصادر زوزنی ) . تطویع. ( از منتهی الارب ) . تنجید. ( تاج المصادر بیهقی ) . گستاخ کردن : عبداﷲبن سبا خواست که مردمان را بر عثمان دلیر کند. ( ترجمه ٔ طبری بلعمی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

به خونش بپرورد برسان شیر
بدان تا کند پادشا را دلیر.
فردوسی.
بهر کارمر کهتران را دلیر
مکن کآنگهی بر تو گردند چیر.
اسدی.
چو دیده به دیدار کردی دلیر
نگردد چومستسقی از آب سیر.
سعدی.

دل و جرات دادن ، قوت قلب دادن
تشویق کردن ، ترغیب کردن ، حمایت کردن از
خواهان چیزی بودن
پشتیبانی کردن
ترغیب کردن
تشویق کردن
پیش بَرَنده
میدان دادن، ایجاد امکان
مجبور کردن هم معنی میده
ترکیب کردن
تشویق کردن ، ترغیب کردن ، حمایت کردن از
we were encouraged to learn foreign languages at school
ما در مدرسه تشویق می شدیم که زبان های خارجی را یاد بگیریم 🚂
انسانی 94 ، ریاضی 93 ، زبان 88
به وجود آوردن
مشوق/مروج/موجد/تقویت کننده/برانگیزنده/برانگیزاننده چیزی بودن
سبب/موجب/باعث شدن
تشدید کردن
امیدوار کننده
پرورش دادن
textese are encourage bad
grammer
متن های مخفف دستور زبان را بد پیش میبرد
textese are encourage bad grammer
تشویق کردن - دلگرم کردن - جرئت دادن
پروراندن
پرورانیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٤)

بپرس