encode

/ɪnˈkoʊd//ɪnˈkəʊd/

معنی: رمزی کردن، بصورت رمز دراوردن، برمز نوشتن، برمز در اوردن
معانی دیگر: به رمز درآوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encodes, encoding, encoded
مشتقات: encoder (n.)
(1) تعریف: to convert into code. (Cf. decode.)
متضاد: decode
مشابه: cipher, code, encrypt

(2) تعریف: to convert (a character) to its equivalent in computer bits.

جمله های نمونه

1. Grammatical information helps learners to encode sentences.
[ترجمه گوگل]اطلاعات گرامری به زبان آموزان کمک می کند تا جملات را رمزگذاری کنند
[ترجمه ترگمان]اطلاعات grammatical به learners کمک می کند تا جملات را رمز گشایی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The two parties encode confidential data in a form that is not directly readable by the other party.
[ترجمه گوگل]دو طرف اطلاعات محرمانه را به شکلی رمزگذاری می کنند که مستقیماً توسط طرف مقابل قابل خواندن نباشد
[ترجمه ترگمان]این دو طرف داده های محرمانه را به شکلی که توسط طرف دیگر قابل خواندن نیست کدگذاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We should encode the message for security reasons.
[ترجمه گوگل]ما باید پیام را به دلایل امنیتی رمزگذاری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید این پیام را به دلایل امنیتی رمز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There-fore, you often must convert or encode data from the external environment.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اغلب باید داده ها را از محیط خارجی تبدیل یا رمزگذاری کنید
[ترجمه ترگمان]در اینجا، شما اغلب باید داده های کدگذاری شده از محیط خارجی را تبدیل یا کد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In summary, we have identified two ORFs which encode RNA polymerase subunits with considerable similarity to their cellular counterparts.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، ما دو ORF را شناسایی کرده‌ایم که زیر واحدهای RNA پلیمراز را با شباهت قابل‌توجهی به همتایان سلولی خود کد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، ما دو ORFs را شناسایی کرده ایم که RNA پلیمراز را با شباهت قابل توجهی به همتایان سلولی خود کدگذاری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In this case, the translator may decide to encode the relevant information lexically, as in the following examples.
[ترجمه گوگل]در این مورد، مترجم ممکن است تصمیم بگیرد که اطلاعات مربوطه را به صورت لغوی رمزگذاری کند، مانند مثال‌های زیر
[ترجمه ترگمان]در این مورد، مترجم ممکن است تصمیم بگیرد که اطلاعات مرتبط را کدگذاری کند، مانند مثال های زیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It does not tell historians what to encode in a given source and thus impinge upon interpretation.
[ترجمه گوگل]به مورخان نمی گوید که چه چیزی را در یک منبع معین رمزگذاری کنند و در نتیجه بر تفسیر تأثیر بگذارند
[ترجمه ترگمان]مورخان به historians نمی گویند که در یک منبع داده شده رمز را رمز گشایی کنند و در نتیجه بر تفسیر تاثیر بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A type of scanner which can encode characters on a page and store them electronically.
[ترجمه گوگل]نوعی اسکنر که می تواند کاراکترهای یک صفحه را رمزگذاری کرده و آنها را به صورت الکترونیکی ذخیره کند
[ترجمه ترگمان]نوعی اسکنر که می تواند حروف را در یک صفحه رمز کند و آن ها را به صورت الکترونیکی ذخیره کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A number of Amerindian languages encode reference to home-base in a more systematic way.
[ترجمه گوگل]تعدادی از زبان های آمریکایی ارجاع به home-base را به روشی منظم تر رمزگذاری می کنند
[ترجمه ترگمان]تعدادی از زبان های Amerindian به روش systematic به پایگاه خانگی ارجاع داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ANCC shall encode the company prefix in accordance with relevant state standard.
[ترجمه گوگل]ANCC باید پیشوند شرکت را مطابق با استاندارد دولتی مربوطه رمزگذاری کند
[ترجمه ترگمان]The باید پیشوند شرکت را مطابق با استاندارد ایالتی مربوطه کدگذاری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mitochondrial genomes encode only a fraction of the genetic information required for their biogenesis and function.
[ترجمه گوگل]ژنوم های میتوکندری تنها بخشی از اطلاعات ژنتیکی مورد نیاز برای بیوژنز و عملکرد خود را رمزگذاری می کنند
[ترجمه ترگمان]ژنوم میتوکندری تنها بخشی از اطلاعات ژنتیکی مورد نیاز برای biogenesis و عملکرد خود را رمز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. MADS - box genes encode a family of transcriptional factors that play a key role in flower development.
[ترجمه گوگل]MADS - ژن های جعبه خانواده ای از عوامل رونویسی را رمزگذاری می کنند که نقش کلیدی در رشد گل دارند
[ترجمه ترگمان]ژن های mads یک خانواده عوامل تکثیری است که نقش کلیدی در رشد گل ایفا می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Type # encode binary data entry and data input switching.
[ترجمه گوگل]کد # وارد کردن داده باینری و سوئیچینگ ورودی داده را تایپ کنید
[ترجمه ترگمان]نوع # ورودی داده باینری و سوییچینگ ورودی داده را تایپ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If you encode the video into a compressed format you will likely end up with a video file that plays perfectly due to the greatly reduced file size.
[ترجمه گوگل]اگر ویدیو را به فرمت فشرده کدگذاری کنید، احتمالاً به یک فایل ویدیویی خواهید رسید که به دلیل کاهش بسیار حجم فایل، به خوبی پخش می شود
[ترجمه ترگمان]اگر ویدئو را به فرمت فشرده شده رمز کنید، احتمالا با یک فایل ویدئویی که به طور کامل به دلیل اندازه فایل کاهش یافته، نمایش داده می شود، پایان خواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The system will handle not only telephone calls and data messages but other signals that need high bandwidth, for instance those that encode TV pictures.
[ترجمه گوگل]این سیستم نه تنها تماس‌های تلفنی و پیام‌های داده، بلکه سیگنال‌های دیگری را که به پهنای باند بالایی نیاز دارند، به عنوان مثال سیگنال‌هایی که تصاویر تلویزیون را رمزگذاری می‌کنند، مدیریت می‌کند
[ترجمه ترگمان]این سیستم نه تنها تماس های تلفنی و پیام های اطلاعاتی را کنترل می کند بلکه سیگنال های دیگر که نیاز به پهنای باند بالایی دارند، برای مثال آن هایی که تصاویر تلویزیون را رمز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رمزی کردن (فعل)
code, mystify, encode, codify

به صورت رمز در آوردن (فعل)
code, encode, codify, cryptograph

برمز نوشتن (فعل)
encipher, encode

برمز در اوردن (فعل)
encode

تخصصی

[کامپیوتر] کد گذاری، رمزی کردن .
[برق و الکترونیک] رمز گذاری 1. بیان اطلاعات معین با رمز. 2. آماده کردن برنامه به زبان ماشین در یک رایانه خاص. 3. encipher. - به رمز در آوردن
[ریاضیات] به رمز در آوردن

انگلیسی به انگلیسی

• encrypt, convert a message into code (especially a secret code); put data into digital form (computers)
to encode a message or some information means to put it into code.

پیشنهاد کاربران

Encod، اینکُد
معنی، رمزگذاری.
تعریف، تغییرِ اطلاعات یک فایل از نوعی به نوعی دیگر، و رمزگذاری کردن برای محافظت.
مثالِ فیلم سینمایی، پایین آوردن حجم ( اطلاعات ) یک فیلم برای آسون دانلود کردن.
فاعلش هم می شه اینکُدر.
encode ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کُدبندی کردن
تعریف: تبدیل کردن اطلاعات به صورتی دیگر براساس رمزگذاری معین
رمزگذاری کردن
رمزگردانی
of a gene: be responsible for producing a substance or behavior
ژنتیک: تولید کردن، ایجاد کردن
بیشتر نظر هست تا قطعی: در ترجمه به ندرت میشه به عنوان دسته بندی هم ترجمه کرد. مثلا ممکنه گفته بشه encode these information into 5 different categories. معنی این جمله اینه که اطلاعات را در پنج دسته رمزدار
...
[مشاهده متن کامل]
کنید. مشکل این ترجمه اینه که از این جملاتیه که ملموس نیست و خودش نیاز به ترجمه داره. اگر به جاش بگید اطلاعات را به پنج گروه ِ مختلف دسته بندی کنید در واقع دارید همون معنی رو می رسونید چون طبیعتا هر نوعی از دسته بندی بر طبق رمز گذاری عمل می کنه؛ رمز به معنی چیزیه که به چیز دیگری اشاره داره پس عنوان هر دسته طبیعتا رمزیه به مفاد اون دسته.

رمز دار کردن

بپرس