enclasp

/enˈklæsp//ɪnˈklɑːsp/

معنی: در اغوش گرفتن، در بر گرفتن، بچنگ آوردن
معانی دیگر: (با گیره) گرفتن، در آغوش گرفتن، بچنگ اوردن

جمله های نمونه

1. Jack enclasped her waist in his arm.
[ترجمه گوگل]جک کمرش را در بازویش گرفت
[ترجمه ترگمان]جک کمر او را زیر بغل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Enclasp your votes, but candidates do not hold.
[ترجمه گوگل]آرای خود را محصور کنید، اما کاندیداها نگه ندارند
[ترجمه ترگمان]رای خود را کاهش دهید، اما کاندیداها دوام نخواهند آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If we meet in the Heaven, Will you enclasp my hands?
[ترجمه گوگل]اگر در بهشت ​​همدیگر را ببینیم، آیا دستان مرا در بر می گیری؟
[ترجمه ترگمان]اگر در بهشت همدیگر را ببینیم، آیا ممکن است دست های مرا enclasp؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To study the enclasp forces of cast clasp and forging clasp.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه نیروهای محصور کننده قلاب ریخته گری و قلاب آهنگری
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه نیروهای enclasp و ساخت گیرای cast
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To investigate the elastic limit and relevant enclasp force of the non - precious metal casting clasp.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی حد الاستیک و نیروی محصور کننده مربوط به قلاب ریخته گری فلزات غیر گرانبها
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق درباره حد کشسانی و نیروی enclasp مرتبط با فشردن فلز non
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dreamt that I was enclasp the girder untenable at the top of the bridge, yet someone want to pull me down.
[ترجمه گوگل]خواب دیدم که تیرهای غیرقابل دفاع را در بالای پل محصور کرده ام، اما کسی می خواهد مرا پایین بکشد
[ترجمه ترگمان]dreamt که من آن برج را در بالای پل اشغال کرده بودم، اما یکی می خواست مرا پایین بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The enterprise is in live frugally, common people criterion enclasp pocket.
[ترجمه گوگل]این شرکت در جیب صرفه جویی زندگی می کنند، مردم عادی معیار محصور کردن جیب
[ترجمه ترگمان]این شرکت در صرفه جویی در زندگی، مردم عادی و جیب enclasp است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At that time me actually discovered that in you must leave that quarter I enclasp your time two hearts from the behind in am nearly accommodate the same place in the same time in the beat.
[ترجمه گوگل]در آن زمان من در واقع متوجه شدم که در آن ربع باید ترک کنید، من زمان شما را محصور می کنم دو قلب از پشت در صبح تقریباً یک مکان را در همان زمان در ضربان قرار می دهند
[ترجمه ترگمان]در آن زمان من در واقع کشف کردم که در شما باید آن محله را ترک کنید و دو قلب را از پشت سر جا بگذارم، تقریبا همان جا در همان زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective: The aim of this study was to investigate the elastic deformation limit and relevant enclasp force of cobalt-chromium alloy cast clasps.
[ترجمه گوگل]هدف: هدف از این مطالعه بررسی حد تغییر شکل الاستیک و نیروی محصور کننده مربوط به گیره های ریخته گری آلیاژ کبالت-کروم بود
[ترجمه ترگمان]هدف: هدف این مطالعه بررسی محدودیت تغییر شکل کشسان و نیروی enclasp مربوطه آلیاژ کبالت - کروم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Following the rule's change of Greece-Rome wrestling, the reverse enclasp body has become one of the most important technique.
[ترجمه گوگل]پس از تغییر قانون کشتی یونان و رم، بدنه محصور معکوس به یکی از مهمترین تکنیک ها تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]پس از تغییر کشتی یونان و روم، بدنه enclasp معکوس به یکی از مهم ترین روش ها تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در اغوش گرفتن (فعل)
embrace, clasp, entwine, entwist, hug, cuddle, embosom, enclasp, enfold, enclose

در بر گرفتن (فعل)
embrace, snuggle, encompass, twine, enclasp, enfold, infold

بچنگ آوردن (فعل)
grasp, enclasp

انگلیسی به انگلیسی

• hug, embrace; hold by the hand; fasten together

پیشنهاد کاربران

بپرس