enchantress

/enˈt͡ʃæntrəs//ɪnˈt͡ʃɑːntrɪs/

ساحره، زن جادوگر، زن فریبنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a woman who can bewitch or work magic; sorceress.
مشابه: hag

(2) تعریف: a charming or fascinating woman.
مشابه: siren, witch

جمله های نمونه

1. The other becomes a witch, an evil enchantress, with amazing powers to seduce the innocent.
[ترجمه گوگل]دیگری تبدیل به یک جادوگر می شود، یک جادوگر شیطانی، با قدرت های شگفت انگیز برای اغوای افراد بی گناه
[ترجمه ترگمان]دیگری ساحره می شود، ساحره شیطانی یا ساحره شیطانی، با قدرت های شگفت انگیز که the را اغوا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Among those white-robed girls this young enchantress must have shone out like a diamond in white flax.
[ترجمه گوگل]در میان آن دختران لباس سفید، این افسونگر جوان باید مانند الماسی در کتان سفید بدرخشد
[ترجمه ترگمان]در میان این دختران ردای سفید، ساحره جوان باید مثل الماس در کتان سفید می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is enamoured by that enchantress.
[ترجمه گوگل]او شیفته آن افسونگر شده است
[ترجمه ترگمان]زنی است که شیفته آن زن افسونگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The soldiers need a enchantress, an emissary of the heads of State and some love.
[ترجمه گوگل]سربازان به یک جادوگر، یک فرستاده سران کشورها و مقداری عشق نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]سربازان به یک ساحره، یک مامور مخفی از سران دولت و برخی از عشق احتیاج دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Whenever the Enchantress is attacked, she beguiles the unit into slowing its attack.
[ترجمه گوگل]هر زمان که افسونگر مورد حمله قرار می گیرد، او واحد را فریب می دهد تا حمله خود را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]هر وقت که افسونگر به او حمله شود، واحد قوای خود را به سرعت به حرکت درمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The enchantress teach him how to turn the egg into palace, and back again.
[ترجمه گوگل]افسونگر به او یاد می دهد که چگونه تخم مرغ را به قصر تبدیل کند و دوباره برگردد
[ترجمه ترگمان]زن می تواند به او یاد بدهد که چگونه تخم طلایی را به قصر تبدیل کند و دوباره برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A foul enchantress turned me into a frog.
[ترجمه گوگل]یک جادوگر ناپاک مرا به قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]ساحره پلید مرا به یک قورباغه تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As always, Jack was very happy to see the enchantress librarian again.
[ترجمه گوگل]مثل همیشه جک از دیدن دوباره کتابدار افسونگر بسیار خوشحال شد
[ترجمه ترگمان]جک همیشه خوشحال بود که بار دیگر کتابدار افسونگر را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the twilight of the evening, he clambered down over the wall into the garden of the enchantress, hastily clutched a handful of rampion, and took it to his wife.
[ترجمه گوگل]در گرگ و میش غروب، از دیوار به باغ افسون رفت، با عجله مشتی رامپیون را در چنگ انداخت و نزد همسرش برد
[ترجمه ترگمان]در هوای تاریک وروشن شامگاه، او از بالای دیوار به باغ ساحره زیبا که با عجله یک مشت گل of را گرفته بود، پایین آمد و آن را پیش همسرش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When he woke, daylight was shining in between the curtains, and his fair - haired enchantress was gone.
[ترجمه گوگل]وقتی از خواب بیدار شد، نور روز بین پرده‌ها می‌درخشید، و جادوگر موهای خوش‌رنگ او رفته بود
[ترجمه ترگمان]وقتی بیدار شد، روشنایی در میان پرده ها می درخشید و زن زیبای مو بور از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• sorceress; fascinating and attractive woman
an enchantress is a woman who uses magic to put spells on people, for example in fairy stories.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : chant / enchant
✅️ اسم ( noun ) : chant / chanter / chanting / chantry / chanty / enchanter / enchantress / chantey
✅️ صفت ( adjective ) : enchanting / enchanted
✅️ قید ( adverb ) : enchantingly
افسونگر

بپرس