encase

/enˈkeɪs//ɪnˈkeɪs/

معنی: روکش کردن، در قفس یا جعبه گذاردن
معانی دیگر: نیام کردن، پوشش دار کردن، درجعبه (یا قوطی و غیره) قرار دادن، (مجازی) محصور شدن یا کردن، پوشاندن با، در برگرفتن، احاطه کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: encases, encasing, encased
مشتقات: encasement (n.)
• : تعریف: to enclose in, or as though in, a case.
مشابه: case, fold

- The exotic butterfly specimens were encased in glass.
[ترجمه گوگل] نمونه های عجیب و غریب پروانه در شیشه محصور شده بودند
[ترجمه ترگمان] نمونه های پروانه عجیب و غریب در شیشه پوشیده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The witness box was encased in fences.
[ترجمه گوگل]جعبه شاهد در حصارها محصور شده بود
[ترجمه ترگمان] اون جعبه شاهد هم تو حصارها پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When nuclear fuel is manufactured it is encased in metal cans.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سوخت هسته ای تولید می شود، در قوطی های فلزی محصور می شود
[ترجمه ترگمان]زمانی که سوخت هسته ای تولید می شود، در قوطی های فلزی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His broken leg was encased in plaster.
[ترجمه گوگل]پای شکسته اش در گچ پوشانده شده بود
[ترجمه ترگمان]پای شکسته اش با گچ پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His upper body was completely encased in bandages.
[ترجمه گوگل]بالاتنه او کاملاً در بانداژ بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]قسمت بالای بدنش به طور کامل با باند پوشانده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I encased the priceless antique vase in glass to preserve it.
[ترجمه گوگل]من گلدان عتیقه گرانبها را در شیشه ای قرار دادم تا آن را حفظ کنم
[ترجمه ترگمان]گلدان عتیقه گران بها را در شیشه نگه داشتم تا آن را حفظ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The nuclear waste is encased in concrete before being sent for storage in disused mines.
[ترجمه گوگل]ضایعات هسته ای قبل از اینکه برای ذخیره در معادن بلااستفاده فرستاده شوند در بتن محصور می شوند
[ترجمه ترگمان]زباله هسته ای قبل از ارسال به انبار متروکه در بتون پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The original plan was to encase a small amount of a radioactive substance in a protective steel container.
[ترجمه گوگل]طرح اولیه این بود که مقدار کمی از یک ماده رادیواکتیو را در یک ظرف فولادی محافظ قرار دهند
[ترجمه ترگمان]برنامه اصلی این بود که مقدار کمی از مواد رادیو اکتیو را در یک ظرف فلزی محافظ به دام بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His body was encased in shining armour.
[ترجمه گوگل]بدن او در زره درخشان محصور شده بود
[ترجمه ترگمان]بدنش با زره درخشان پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her student card was encased in plastic.
[ترجمه گوگل]کارت دانشجویی او در پلاستیک محصور شده بود
[ترجمه ترگمان]کارت دانشجویی او با پلاستیک پوشانده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The reactor is encased in concrete and steel.
[ترجمه گوگل]راکتور در بتن و فولاد محصور شده است
[ترجمه ترگمان]رآکتور در بتن و فولاد پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The precious gold rings and necklets were encased in box to preserve them.
[ترجمه گوگل]انگشترها و گردنبندهای طلای گرانبها در جعبه ای قرار داده شده بود تا آنها را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]حلقه های طلا و علف ها در جعبه پوشیده شده بودند تا آن ها را نگه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the cool grape leaves that encase the rice like gift wrapping are fork tender.
[ترجمه گوگل]اما برگ های خنک انگور که برنج را مانند بسته بندی کادو می پوشانند چنگالی نرم هستند
[ترجمه ترگمان]اما برگه ای سرد و کوچک که برنج را به دام می اندازند، wrapping هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Entirely encased in a latex bodysuit she becomes anonymous, even androgynous.
[ترجمه گوگل]او که به طور کامل در یک لباس بدن لاتکس قرار دارد ناشناس می شود، حتی آندروژن
[ترجمه ترگمان]کاملا تو یه کاندوم استفاده شده تا ناشناس بشه حتی از هم androgynous
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A metal cage encased the weight-lifting area, which consisted of two tiny rooms.
[ترجمه گوگل]یک قفس فلزی محل وزنه برداری را که از دو اتاق کوچک تشکیل شده بود، پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]یک قفس فلزی که در منطقه weight قرار داشت که از دو اتاق کوچک تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روکش کردن (فعل)
face, coat, plate, recap, encase, encrust, retread, revest

در قفس یا جعبه گذاردن (فعل)
encase

تخصصی

[پلیمر] غلاف دار کردن

انگلیسی به انگلیسی

• put in a box, crate, pack
if something is encased in a container or material, it is completely enclosed within it or covered by it.

پیشنهاد کاربران

محصور کردن .
پوشاندن
کاور کردن
در دل هم قرار گرفتن
درون

بپرس