(مجازی) خلاصه کردن، کوته وار کردن، لب مطلب را گفتن (یا نوشتن) (encapsule هم می گویند)، در پوشینه (کپسول) قرار دادن، پوشینه دار کردن، بصورت کپسول دراوردن، در کپسول گذاردن، در محفظه ای قرار دادن
• (1)تعریف: to condense, as though to fit into a capsule.
- She encapsulated all her ideas in one story.
[ترجمه گوگل] او تمام ایده های خود را در یک داستان گنجانده است [ترجمه ترگمان] او همه افکارش را در یک داستان پنهان کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to encase in a capsule.
جمله های نمونه
1. It was very difficult to encapsulate the story of the revolution in a single one-hour documentary.
[ترجمه Foad bahmani] خلاصه کردن داستان انقلاب در یک مستند یک ساعته بسیار مشکل بود.
|
[ترجمه گوگل]خلاصه کردن داستان انقلاب در یک مستند یک ساعته بسیار سخت بود [ترجمه ترگمان]بیان داستان انقلاب در یک فیلم مستند یک ساعته بسیار دشوار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The words of the song neatly encapsulate the mood of the country at that time.
[ترجمه گوگل]کلمات این آهنگ به خوبی حال و هوای کشور آن زمان را در بر می گیرد [ترجمه ترگمان]کلمات این آهنگ به خوبی وضعیت کشور را در آن زمان بیان می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It will cost at least $4 million to encapsulate the leaking fuel rods in lead.
[ترجمه گوگل]حداقل 4 میلیون دلار برای محصور کردن میله های سوخت نشتی در سرب هزینه خواهد داشت [ترجمه ترگمان]این هزینه حداقل ۴ میلیون دلار برای ریزکپسوله سازی میله های سوخت نشت شده در سرب هزینه خواهد داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Three still images to encapsulate the key moments in your story.
[ترجمه گوگل]سه تصویر ثابت برای خلاصه کردن لحظات کلیدی در داستان شما [ترجمه ترگمان]سه تصویر هنوز هم برای توضیح دادن لحظات کلیدی در داستان تان استفاده می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Two lines of the song neatly encapsulate Gregg's romantic philosophy.
[ترجمه گوگل]دو خط از این آهنگ به زیبایی فلسفه رمانتیک گرگ را در بر می گیرد [ترجمه ترگمان]دو خط از این ترانه به خوبی فلسفه رمانتیک Gregg را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Tunneling (RFC 289:It allows you to encapsulate one packet head into the other and one protocol will communicate with others through the encapsulation in the other protocol.
[ترجمه گوگل]تونل سازی (RFC 289: به شما امکان می دهد یک سر بسته را در دیگری کپسوله کنید و یک پروتکل از طریق کپسوله سازی در پروتکل دیگر با دیگران ارتباط برقرار می کند [ترجمه ترگمان]Tunneling (RFC ۲۸۹: این کار به شما این امکان را می دهد که یک سر بسته را به طرف دیگر نشان دهید و یک پروتکل با دیگران از طریق کپسوله کردن در پروتکل دیگر ارتباط برقرار می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Containers are objects that encapsulate and track zero or more components.
[ترجمه گوگل]کانتینرها اشیایی هستند که صفر یا چند جزء را محصور و ردیابی می کنند [ترجمه ترگمان]کانتینرها بخشی هستند که به طور ریزکپسوله سازی و یا بیشتر اجزا را در بر می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This small language will encapsulate the fundamental features of Scheme.
[ترجمه گوگل]این زبان کوچک ویژگی های اساسی Scheme را در بر می گیرد [ترجمه ترگمان]این زبان کوچک ویژگی های اساسی طرح را بیان می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Use a factory implementation to encapsulate mechanisms for caching and reusing objects.
[ترجمه گوگل]از یک پیاده سازی کارخانه برای کپسوله کردن مکانیسم های ذخیره سازی و استفاده مجدد از اشیا استفاده کنید [ترجمه ترگمان]از یک کارخانه برای ریزکپسوله سازی مکانیزم های ذخیره سازی و استفاده مجدد از اشیا استفاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Cannot Encapsulate data when the page is being browsed.
[ترجمه گوگل]هنگامی که صفحه در حال مرور است، نمی توان داده ها را کپسوله کرد [ترجمه ترگمان]نمی توان داده ها را هنگامی که صفحه در حال browsed است، ذخیره کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The service's boundaries should encapsulate a reusable, context-free capability.
[ترجمه گوگل]مرزهای سرویس باید یک قابلیت قابل استفاده مجدد و بدون زمینه را دربرگیرد [ترجمه ترگمان]مرزه ای این سرویس باید شامل قابلیت استفاده مجدد، قابلیت عاری از بافت باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. You must look to encapsulate or decompose security requirements into a set of security services that will act pervasively throughout the SOA implementation.
[ترجمه گوگل]شما باید به دنبال کپسوله کردن یا تجزیه الزامات امنیتی به مجموعه ای از خدمات امنیتی باشید که به طور فراگیر در سراسر اجرای SOA عمل می کنند [ترجمه ترگمان]شما باید به ریزکپسوله سازی الزامات امنیتی در مجموعه ای از خدمات امنیتی که در طول اجرای SOA فعال خواهند بود، توجه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Templates that encapsulate properties that are type lists model an MPL - compatible type sequence.
[ترجمه گوگل]الگوهایی که ویژگیهایی را که لیستهای نوع هستند دربر میگیرند، دنبالهای از نوع سازگار با MPL را مدلسازی میکنند [ترجمه ترگمان]الگوهایی که ویژگی هایی را نشان می دهد که لیست نوع سازگار با توالی type - سازگار هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Ectoplasmic Cocoon. You encapsulate a foe so it can't move.
[ترجمه گوگل]پیله اکتوپلاسمی شما یک دشمن را محصور می کنید تا نتواند حرکت کند [ترجمه ترگمان]ectoplasmic Cocoon تو با یک دشمن حرف می زنی تا نتونه تکون بخوره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[کامپیوتر] بصورت بسته در آوردن .
انگلیسی به انگلیسی
• enclose in a capsule, place in a capsule; summarize, condense if something encapsulates facts or ideas, it contains or represents them in a very small space or in a single object or event; a formal word.
پیشنهاد کاربران
در یک کلام گفتن، لب مطلب را گفتن، چکیدۀ چیزی را بیان کردن، مختصرمفید بیان کردن
حَصْریدَن [برامده از حصر و ـیدن]: محصور کردن؛ دارای حصر کردن عُصاریدَن [برامده از عصاره و ـیدن]: اجزاء یا ماهیت مهم چیزی را استخراج کردن
۱. چکیده {چیزی} بودن. در خود خلاصه کردن. به طور خلاصه بیان کردن ۲. شامل {چیزی} بودن. در بر گرفتن ۴. گنجاندن. وارد کردن مثال: Stephen Covey has encapsulated the strategies used by all those who are highly effective. ... [مشاهده متن کامل]
استفان کاوی راهبردهای استفاده شده توسط همه کسانی که بسیار موثر هستند را بطور خلاصه بیان کرده است.
سرجمع کردن
encapsulate: epitomize
به طور خلاصه بیان کردن
Pure joy and a sports bra the photo that encapsulates England' football women's euro win شادی از ته دل و عکسی از سینه بند ورزشی و در یک کلام حکایت از پیروزی فوتبال زنان انگلیسی در جام اروپا دارد