📌 تلفظ: /ɪˈn�m. ɚɪŋ/ ( اِنَمِرینگ )
ایجاد احساس تحسین یا عشق عمیق در کسی؛ دلربا یا فریبنده.
مترادف؛
captivating, charming, alluring, mesmerizing, enchanting
مثال؛
"Her enamoring smile left everyone speechless. " ( لبخند دلربای او همه را بی کلام کرد. )
... [مشاهده متن کامل]
"The artist’s work is truly enamoring, drawing people in with its beauty. " ( آثار هنرمند واقعاً فریبنده است و مردم را با زیبایی اش جذب می کند. )
"He found the city’s vibrant culture enamoring and decided to stay longer. " ( او فرهنگ پرجنب وجوش شهر را دلربا یافت و تصمیم گرفت بیشتر بماند. )
جزئیات اضافه:
- واژه "enamoring" از "enamor" گرفته شده که به معنای "شیفته کردن" است.
- این اصطلاح معمولاً برای توصیف افراد، مکان ها، یا تجربیات بسیار جذاب و تأثیرگذار استفاده می شود.
- در ادبیات و مکالمات روزمره، "enamoring" اغلب برای بیان احساس عشق یا تحسین شدید به کار می رود.
ایجاد احساس تحسین یا عشق عمیق در کسی؛ دلربا یا فریبنده.
مترادف؛
مثال؛
"Her enamoring smile left everyone speechless. " ( لبخند دلربای او همه را بی کلام کرد. )
... [مشاهده متن کامل]
"The artist’s work is truly enamoring, drawing people in with its beauty. " ( آثار هنرمند واقعاً فریبنده است و مردم را با زیبایی اش جذب می کند. )
"He found the city’s vibrant culture enamoring and decided to stay longer. " ( او فرهنگ پرجنب وجوش شهر را دلربا یافت و تصمیم گرفت بیشتر بماند. )
جزئیات اضافه:
- واژه "enamoring" از "enamor" گرفته شده که به معنای "شیفته کردن" است.
- این اصطلاح معمولاً برای توصیف افراد، مکان ها، یا تجربیات بسیار جذاب و تأثیرگذار استفاده می شود.
- در ادبیات و مکالمات روزمره، "enamoring" اغلب برای بیان احساس عشق یا تحسین شدید به کار می رود.