enact

/eˈnækt//ɪˈnækt/

معنی: نمایش دادن، بصورت قانون دراوردن، وضع کردن تصویب کردن
معانی دیگر: (لایحه و غیره) وضع کردن، تصویب کردن، به صورت قانون درآوردن، رواگاندن، (در نمایش و غیره) بازی کردن، ایفا کردن، (مجازی - نقش یا صحنه) اجرا کردن، وضع کردن قانون تصویب کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enacts, enacting, enacted
(1) تعریف: to make into a law.
مترادف: approve, pass
متضاد: repeal, revoke
مشابه: adopt, authorize, decree, execute, institute, legislate, perform, ratify, sanction, sign

(2) تعریف: to act out or act the part of, in a dramatic presentation.
مترادف: act, perform, play, portray
مشابه: depict, impersonate, represent, stage

جمله های نمونه

1. The authorities have failed so far to enact a law allowing unrestricted emigration.
[ترجمه گوگل]مقامات تاکنون نتوانسته‌اند قانونی را برای مهاجرت نامحدود وضع کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات تاکنون نتوانسته اند قانونی را تصویب کنند که به مهاجرت نامحدود اجازه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Congress refused to enact the bill.
[ترجمه گوگل]کنگره از تصویب این لایحه خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]کنگره از تصویب لایحه خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They're trying to enact a " nationality " bill.
[ترجمه گوگل]آنها تلاش می کنند لایحه "ملیت" را تصویب کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا لایحه \"ملیت\" را تصویب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The king could not enact laws without the sanction of Parliament.
[ترجمه گوگل]شاه نمی توانست بدون مجوز مجلس قوانین وضع کند
[ترجمه ترگمان]پادشاه نمی توانست قوانین را بدون تصویب پارلمنت وضع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is the competence to recognize and enact the rules, procedures and forms of understanding of a particular cultural environment.
[ترجمه گوگل]این صلاحیت شناخت و اعمال قوانین، رویه ها و اشکال درک یک محیط فرهنگی خاص است
[ترجمه ترگمان]این صلاحیت تشخیص و تصویب قوانین، روش ها و اشکال درک یک محیط فرهنگی خاص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. King John forbade the clergy to enact any new decree on the subject.
[ترجمه گوگل]شاه جان روحانیون را از صدور فرمان جدید در این زمینه منع کرد
[ترجمه ترگمان]پادشاه جان روحانیان را از اجرای هر گونه فرمان جدید در مورد این موضوع منع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Northern states did not enact legislation prohibiting discussion of slavery, but mob violence often awaited antislavery spokesmen.
[ترجمه گوگل]ایالت های شمالی قانونی را تصویب نکردند که بحث در مورد برده داری را ممنوع کند، اما خشونت اوباش اغلب در انتظار سخنگویان ضد برده داری بود
[ترجمه ترگمان]ایالات شمالی قوانینی را تصویب نکردند که بحث از برده داری را ممنوع کرده بودند، اما خشونت مردم اغلب منتظر سخنگویان antislavery بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the representatives of the people will not enact campaign finance reform now, then when?
[ترجمه گوگل]اگر اکنون نمایندگان مردم اصلاحات مالی مبارزات انتخاباتی را اجرا نکنند، پس کی؟
[ترجمه ترگمان]اگر نمایندگان مردم اکنون برنامه اصلاحات مالی را تصویب نکنند، چه زمانی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Under a new law, universities must enact smoke-free policies on their campuses.
[ترجمه گوگل]طبق قانون جدید، دانشگاه‌ها باید سیاست‌های ممنوعیت سیگار را در محوطه دانشگاه‌های خود وضع کنند
[ترجمه ترگمان]به موجب قانون جدید، دانشگاه ها باید سیاست های بدون دود در محوطه دانشگاه ها وضع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We must enact as soon as possible the National Human Welfare Act in order to regulate the use of humans in research.
[ترجمه گوگل]ما باید در اسرع وقت قانون ملی رفاه انسانی را به منظور تنظیم استفاده از انسان در تحقیقات وضع کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید هر چه زودتر قانون رفاه انسانی ملی را اجرا کنیم تا استفاده از انسان ها در پژوهش را منظم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each village has dancers and musicians to enact musical dramas which have been passed down through the generations.
[ترجمه گوگل]هر دهکده دارای رقصندگان و نوازندگانی است که درام‌های موزیکال را اجرا می‌کنند که نسل‌ها به نسل‌ها منتقل شده‌اند
[ترجمه ترگمان]هر روستا، رقاصان و نوازندگان دارد که نمایش های موزیکال را اجرا کنند که از طریق نسل ها منتقل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Through a high level of devotional art they enact stages of the contemplative game - indeed provide means of play.
[ترجمه گوگل]آنها از طریق سطح بالایی از هنر عبادی، مراحل بازی متفکرانه را اجرا می کنند - در واقع ابزار بازی را فراهم می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها از طریق سطح بالایی از هنر اسلامی، مراحل بازی ذهنی را اجرا می کنند - و واقعا ابزار نمایش را فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Congress hurried to enact a $151 billion highways bill.
[ترجمه گوگل]کنگره برای تصویب لایحه 151 میلیارد دلاری بزرگراه عجله کرد
[ترجمه ترگمان]کنگره با عجله لایحه ۱۵۱ میلیارد دلاری را تصویب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By necessity changes will take many years to enact a, id consequently the present system will prevail for some time.
[ترجمه گوگل]بنا به ضرورت تغییرات سال ها طول می کشد تا یک شناسه اجرا شود، در نتیجه سیستم فعلی برای مدتی حاکم خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در نتیجه تغییرات ضروری سال ها طول خواهد کشید تا یک نهاد دولتی را اجرا کند و در نتیجه سیستم فعلی مدتی غالب خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Neither will this legislature enact taxes that some say are necessary to pay for better education.
[ترجمه گوگل]این قانونگذار نیز مالیات هایی را که به گفته برخی برای پرداخت آموزش بهتر ضروری است، وضع نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]نه این قانون گذاری مالیاتی را تصویب می کند که برخی می گویند برای آموزش بهتر ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمایش دادن (فعل)
perform, execute, act, display, represent, exhibit, depict, expose, depicture, enact

بصورت قانون دراوردن (فعل)
enact

وضع کردن تصویب کردن (فعل)
enact

تخصصی

[حقوق] گذراندن قانون، تصویب کردن قانون، وضع کردن قانون، مقررات

انگلیسی به انگلیسی

• legislate, ordain, decree; act out, perform
when a government enacts a proposal, they make it into a law; a formal word.
if people enact a story or play, they act it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مصوب کردن، قانونی کردن
To make something become a reality or put it into effect. “Enact” is often used to describe the process of implementing or carrying out a plan or idea.
چیزی را به واقعیت تبدیل یا آن را عملی کردن، عملیاتی کردن چیزی
...
[مشاهده متن کامل]

"Enact" اغلب برای توصیف فرآیند پیاده سازی یا اجرای یک طرح یا ایده استفاده می شود.
**************************************************************************************************
مثال؛
For example, a government might enact new laws to address a social issue.
In a conversation about a proposed policy, someone might say, “We need to enact measures to protect the environment. ”
A person might describe taking action on their goals by saying, “I’m determined to enact positive changes in my life. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-include/
enact 2 ( v ) =to perform a play or act a part in a play, e. g. scenes from history enacted by local residents.
enact
enact 1 ( v ) ( ɪˈn�kt ) =to pass a law, e. g. legislation enacted by Congress. enactment ( n ) e. g. the enactment of environmental legislation.
enact
verb - transitive - formal :
1 - ایفای نقش کردن ( در یک فیلم، نمایش، تئاتر و . . . . )
به عنوان نمونه :
a drama enacted on a darkened stage
2 - چیزی ( مانند یک پیشنهاد ) را به صورت قانون در آوردن
تصویب کردن
به عنوان نمونه :
Congress refused to enact the bill
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/enact• https://www.ldoceonline.com/dictionary/enact
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enact
✅️ اسم ( noun ) : enactment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
1 - وضع کردن/تصویب کردن
2 - ایفا کردن/اجراکردن ( نقش )
3 - صورت گرفتن/فعلیت یافتن
legislate
قانون گذاشتن
to perform a story or play
( فعل )
1 - to perform a story or play
اجرا/بازی کردن ( نمایش )
2 - قانون گذاشتن
to make a law, or to make an idea into a law
enact ( verb ) = وضع کردن، تصویب کردن، به صورت قانون در آوردن، ایفا کردن، نقش آفرینی کردن ، اجرا کردن
examples :
1 - Congress enacted the legislation during its last session.
کنگره در آخرین جلسه خود این قانون را تصویب کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - scenes from history enacted by local residents
صحنه هایی از تاریخ با نقش آفرینی ساکنان محلی
3 - The Zarn lacks only one thing to enact his evil plan.
زارن برای اجرای نقشه شیطانی خود تنها یک چیز دارد.
مترادف: legislate ( verb )

بازکنش ، بازآفرینی ، فعلیت یابی
در روانشناسی و در پدیده ی �مقاومت انتقال � که بیمار در یک رابطه ی بیمارگونه برای دور نگه داشتن روان درمانگر از خود برای اجتناب از تکرار رابطه ناخودآگاه با مراقبین اولیه و والدین، به نمایش می گذارد.
تصویب کردن
Synonym: Legislate
در روانکاوی: اجرای ناخودآگاه

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس