enabled

/eˈneɪbl̩//ɪˈneɪbl̩/

(verb transitive) توانا ساختن، قادر ساختن (verb transitive) قادر ساختن، وسیله فراهم کردن، تهیه کردن برای، اختیار دادن

جمله های نمونه

1. his talents enabled him to shine at dinner parties
استعدادهای او موجب می شد که در مهمانی های شام درخشندگی داشته باشد.

2. teymoor's perseverance enabled him to overcome many obstacles
ثبات قدم تیمور او را قادر کرد که بر موانع فراوانی فایق شود.

3. those factors enabled passage of the bill
آن عوامل تصویب لایحه را میسر کرد.

4. faith in god enabled him to overcome the problems of his life
ایمان به خدا او را قادر کرد که بر مشکلات زندگی خود چیره شود.

5. examinations are designed so that highschool graduates are enabled to pass
امتحانات طوری طرح شده اند که دانش آموزان دبیرستان بتوانند آنها را بگذرانند.

6. A majority vote enabled the passage of the resolution.
[ترجمه گوگل]اکثریت آرا امکان تصویب این قطعنامه را فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]رای اکثریت به تصویب قطعنامه کمک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This enabled the country to become self-sufficient in sugar.
[ترجمه گوگل]این باعث شد که کشور در زمینه شکر به خودکفایی برسد
[ترجمه ترگمان]این امر باعث شد که کشور در شکر خودکفا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His large income enabled him to live in comfort.
[ترجمه گوگل]درآمد زیاد او را قادر ساخت تا در آسایش زندگی کند
[ترجمه ترگمان]درآمد کلان او را قادر ساخت تا در آرامش زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The loan enabled Jan to buy the house.
[ترجمه گوگل]وام به جان این امکان را داد که خانه را بخرد
[ترجمه ترگمان]این وام جان را قادر ساخت تا خانه را بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An additional grant has enabled the team to push forward with research plans.
[ترجمه گوگل]کمک هزینه اضافی به تیم این امکان را داده است که طرح های تحقیقاتی خود را پیش ببرند
[ترجمه ترگمان]یک کمک بلاعوض دیگر، این تیم را قادر ساخته است تا با برنامه های تحقیقاتی جلو برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jane's language skills enabled her to forge ahead on the career ladder.
[ترجمه گوگل]مهارت های زبانی جین او را قادر ساخت تا در نردبان شغلی پیشروی کند
[ترجمه ترگمان]مهارت های زبانی جین او را قادر ساخت تا جلوتر از نردبان شغلی حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Computerization has enabled us to do away with a lot of paperwork.
[ترجمه گوگل]کامپیوتری شدن ما را قادر می سازد تا بسیاری از کارهای اداری را از بین ببریم
[ترجمه ترگمان]Computerization ما را قادر ساخته است که کاره ای زیادی را انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Computerization has enabled the automatic replenishment of stock.
[ترجمه گوگل]کامپیوتری شدن مجدد سهام را به صورت خودکار فعال کرده است
[ترجمه ترگمان]شرکت Computerization تامین خودکار سهام را فعال ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our letters enabled us to knit up our old friendship.
[ترجمه گوگل]نامه های ما به ما امکان داد تا دوستی قدیمی خود را به هم پیوند دهیم
[ترجمه ترگمان]نامه های ما به ما اجازه داده بود که دوستی قدیمی خود را به هم گره بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• capable; given the ability and know-how to function in a certain way (often used in combination, e.g. voice-enabled); empowered

پیشنهاد کاربران

مجهز به . . .
در جمله ی مجهول:
مقدور
ممکن
پسوند نسبت ، ــی ، ــــ پایه
فعال
( پسوند ) با قابلیت
دارای قابلیت
مبتنی بر
در کراسیس 2 باهاش مواجه شدم در تنظیمات
دقیق نمدونمه کجا تنظیمات بود ولی این بود
STEREO 3D صدای سه بعدی و دو گزینه
داشت
1 - ENABLED
2 - DISABLED
اولیش بر حسب چیز هایی که فهمیدم :
انجام شده - قادر کردنش به این کار
...
[مشاهده متن کامل]

دومیش رو هنوز نمدونم میخوام بفهمم از سایت
اپاجی یا هر جایی که بشه فهمید

توانمد شده
قادر ساختن

بپرس