emulsify

/ɪˈmʌlsɪfaɪ//ɪˈmʌlsɪfaɪ/

معنی: بحالت تعلیق دراوردن، بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن
معانی دیگر: تبدیل به امولسیون کردن، پیمایه کردن، امولسیونی کردن، بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن جسمی در محلولی

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: emulsifies, emulsifying, emulsified
مشتقات: emulsible (adj.), emulsifiable (adj.), emulsification (n.), emulsifier (n.)
• : تعریف: to make an emulsion of.

جمله های نمونه

1. Beeswax acts as an emulsifying agent.
[ترجمه گوگل]موم زنبور عسل به عنوان یک عامل امولسیون کننده عمل می کند
[ترجمه ترگمان]Beeswax به عنوان یک عامل emulsifying عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Whisk the cream into the mixture to emulsify it.
[ترجمه گوگل]خامه را داخل مخلوط بزنید تا امولسیون شود
[ترجمه ترگمان]کرم را در مخلوط بمالید تا آن را emulsify کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Puree the strips in a blender with the oil until creamy and emulsified.
[ترجمه گوگل]نوارها را در مخلوط کن با روغن پوره کنید تا کرمی و امولسیون شوند
[ترجمه ترگمان]این نوارها را در یک مخلوط کن بدون روغن تا زمان خامه ای و کرم مرطوب نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sauce has emulsified.
[ترجمه گوگل]سس امولسیون شده است
[ترجمه ترگمان]سس emulsified دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Other kinds of oil emulsify on contact with water, turning it, even when substantially diluted, the colour of milk.
[ترجمه گوگل]انواع دیگر روغن در تماس با آب امولسیون می شوند و آن را حتی در صورت رقیق شدن قابل توجهی به رنگ شیر تبدیل می کنند
[ترجمه ترگمان]انواع دیگر روغن کرچک در تماس با آب، تبدیل به آن، حتی زمانی که بطرز قابل توجهی رقیق می شوند، رنگ شیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Puree the strips in a blender with the oil until creamy and emulsified. Add coarse salt and freshly ground black pepper.
[ترجمه گوگل]نوارها را در مخلوط کن با روغن پوره کنید تا کرمی و امولسیون شوند نمک درشت و فلفل سیاه تازه آسیاب شده را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]این نوارها را در یک مخلوط کن بدون روغن تا زمان خامه ای و کرم مرطوب نگه دارید نمک زمخت و فلفل سیاه تازه را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mustard helps to emulsify a vinaigrette.
[ترجمه گوگل]خردل به امولسیون کردن وینگرت کمک می کند
[ترجمه ترگمان]Mustard به ایجاد یک vinaigrette کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The principle of the instrument is that of a liquidiser with an impeller that emulsifies stones.
[ترجمه گوگل]اصل این ابزار یک مایع ساز با پروانه ای است که سنگ ها را امولسیون می کند
[ترجمه ترگمان]اصل ابزار آن است که از یک liquidiser با an که سنگ را تشکیل می دهد استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cutting oil emulsifies in water and looks the colour and consistency of milk.
[ترجمه گوگل]روغن برش در آب امولسیون می شود و رنگ و قوام شیر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]روغن برشی در آب جوش می زند و رنگ و ثبات شیر را بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gradually stir in the oil until the mixture emulsifies.
[ترجمه گوگل]به تدریج روغن را هم بزنید تا مخلوط امولسیون شود
[ترجمه ترگمان]به تدریج تا زمان مخلوط شدن مخلوط، در روغن حرکت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sauce should have appearance and texture of thin, emulsified caramel sauce.
[ترجمه گوگل]سس باید ظاهر و بافتی از سس کارامل نازک و امولسیون شده داشته باشد
[ترجمه ترگمان]سس باید ظاهر و بافت سس سویا ریز و emulsified داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This product is able to resolve and emulsify oil stains, and does no harm to metal. It is used to remove fast oil stain, carbon residue and other smears on cars, motorbikes and other machine surfaces.
[ترجمه گوگل]این محصول قادر به از بین بردن و امولسیون کردن لکه های روغنی بوده و هیچ آسیبی به فلز نمی رساند برای از بین بردن سریع لکه روغن، باقیمانده کربن و سایر لکه ها روی اتومبیل، موتور سیکلت و سایر سطوح دستگاه استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این محصول قادر به حل و فصل لکه های روغن است و هیچ ضرری به فلز ندارد این فولاد برای پاک کردن لکه نفت سریع، باقیمانده کربن و لکه های دیگر روی خودروها، موتورسیکلت و دیگر سطوح ماشین به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Instead of traditional solid particles in PIV, emulsify ied air bubbles are used as PIV particles.
[ترجمه گوگل]به جای ذرات جامد سنتی در PIV، از حباب های هوای امولسیون کننده به عنوان ذرات PIV استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]به جای ذرات جامد سنتی در PIV، از حباب های هوا استفاده می شود که به عنوان ذرات PIV استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Guar gum can viscosify, stabilize, and emulsify water systems as well as bind moisture to itself.
[ترجمه گوگل]صمغ گوار می تواند سیستم های آب را ویسکوزیته، تثبیت و امولسیون کند و همچنین رطوبت را به خود متصل کند
[ترجمه ترگمان]آدامس Guar می تواند viscosify، تثبیت و سیستم های آب emulsify و همچنین رطوبت را به خودش متصل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بحالت تعلیق دراوردن (فعل)
emulsify

بشکل ذرات ریز و پایدار دراوردن (فعل)
emulsify

تخصصی

[صنایع غذایی] امولسیون کردن : تعلیق یا پخش کردن یکنواخت ذرات مایع در مایع دیگر- مانند امولسیون کردن ذرات چربی در آب و بالعکس.
[مهندسی گاز] شکل ذرات ریز وپایدار درآوردن احالت تعلیق درآورد
[نساجی] امولسیون سازی
[نفت] امولسیونه کردن

انگلیسی به انگلیسی

• change into an emulsion
when two liquids of different thicknesses emulsify or when something emulsifies them, they combine; a technical term.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emulsify
✅️ اسم ( noun ) : emulsion / emulsifier
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
در پزشکی؛فرایندی که ذرات بزرگ چربی در روده به ذرات کوچک تقسیم میشود.

بپرس