1. She stood staring emptily into space.
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود و به فضا خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]او به فضای خالی خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به فضای خالی خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The once crowded white and khaki tents sagged emptily over mud.
[ترجمه گوگل]چادرهای سفید و خاکی که زمانی شلوغ بود، روی گل فرو رفتند
[ترجمه ترگمان]بار دیگر چادر گرد و خاکی رنگی در گل و خاک فرو رفت و در گل و لای فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بار دیگر چادر گرد و خاکی رنگی در گل و خاک فرو رفت و در گل و لای فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. What reason brings about psychology emptily ? How to solve?
[ترجمه گوگل]چه دلیلی روانشناسی را بیهوده به ارمغان می آورد؟ چگونه حل کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چه دلیلی در مورد روانشناسی emptily وجود دارد؟ چگونه آن را حل کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چه دلیلی در مورد روانشناسی emptily وجود دارد؟ چگونه آن را حل کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He lies in bed and stares at her emptily.
[ترجمه گوگل]او در رختخواب دراز می کشد و خالی به او خیره می شود
[ترجمه ترگمان]او در بس تر دراز می کشد و خالی به او خیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در بس تر دراز می کشد و خالی به او خیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. So Job opens his mouth emptily ; He multiplies words without knowledge.
[ترجمه گوگل]پس ایوب دهان خود را خالی می گشاید ; کلمات را بدون علم ضرب می کند
[ترجمه ترگمان]بدین گونه ایوب دهان خود را خالی می کند و بدون علم بر کلمات می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بدین گونه ایوب دهان خود را خالی می کند و بدون علم بر کلمات می افزاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You saw emptily, lying on your stomach, having been present when one army moved back and another came forward.
[ترجمه گوگل]دیدی که روی شکم دراز کشیده بودی که وقتی یک لشکر به عقب رفت و دیگری جلو آمد، حضور داشتی
[ترجمه ترگمان]تو خالی و خالی مشاهده کردی که وقتی یک لشکر به عقب حرکت کرد و یکی دیگر به جلو حرکت کرد، تو خالی بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تو خالی و خالی مشاهده کردی که وقتی یک لشکر به عقب حرکت کرد و یکی دیگر به جلو حرکت کرد، تو خالی بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Return a dollar city, in the morning emptily avenue up.
[ترجمه گوگل]یک شهر دلاری را برگردانید، صبح در خیابان خالی
[ترجمه ترگمان]یک شهر دلار پس از آن، در خیابان emptily به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک شهر دلار پس از آن، در خیابان emptily به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But then she saw his eyes staring emptily ahead of him, and knew he was walking in his sleep.
[ترجمه گوگل]اما بعد چشمان او را دید که بیحال به جلویش خیره شده بودند و فهمید که در خواب راه میرود
[ترجمه ترگمان]اما بعد دید که نگاهش خالی از او نیست و می دانست که در خواب راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما بعد دید که نگاهش خالی از او نیست و می دانست که در خواب راه می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. City fortress taint emptily and nor person, the public after scattering in disorder all escapes everywhere.
[ترجمه گوگل]دژ شهر خالی و نه شخص، مردم پس از پراکندگی در بی نظمی همه از همه جا فرار می کنند
[ترجمه ترگمان]قلعه شهری بی هوده و بدون هیچ فردی و مردم پس از پراکنش در همه جا جان سالم به در برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قلعه شهری بی هوده و بدون هیچ فردی و مردم پس از پراکنش در همه جا جان سالم به در برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He stared emptily at the floor, his arms hanging limp, his mouth slacking.
[ترجمه گوگل]با دستانش لنگی آویزان بود و دهانش شل شده بود، خالی به زمین خیره شد
[ترجمه ترگمان]او به زمین خالی خیره شده بود، دستانش شل شده بود و دهانش به تنبلی باز مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به زمین خالی خیره شده بود، دستانش شل شده بود و دهانش به تنبلی باز مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. His stomach rumbled emptily.
[ترجمه گوگل]شکمش خالی غرش می کرد
[ترجمه ترگمان]معده اش خالی و خالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]معده اش خالی و خالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Palaces and rich houses all over town are echoing emptily now.
[ترجمه گوگل]کاخها و خانههای ثروتمند در سرتاسر شهر اکنون در حال طنیناندازی خالی هستند
[ترجمه ترگمان]کاخ کرملین و خانه های مجلل در سراسر شهر در حال emptily است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کاخ کرملین و خانه های مجلل در سراسر شهر در حال emptily است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Severus remained alone under the trees for a while longer – a chill wind was blowing the fallen leaves around the small clearing, and the birdsong echoed emptily in the small grove.
[ترجمه گوگل]سوروس برای مدتی بیشتر زیر درختان تنها ماند - باد سردی برگهای ریخته شده را در اطراف محوطه کوچک میوزید و آواز پرندگان در بیشهزار کوچک طنینانداز میکرد
[ترجمه ترگمان]سوروس پس از مدتی طولانی در زیر درختان ماند - باد سردی برگ های درختان فرو ریخته دور محوطه کوچک را باد می زد و birdsong در بیشه کوچک هیچ احساسی نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سوروس پس از مدتی طولانی در زیر درختان ماند - باد سردی برگ های درختان فرو ریخته دور محوطه کوچک را باد می زد و birdsong در بیشه کوچک هیچ احساسی نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Remind yourself that death shall come at any moment, a good way to spur yourself not to let every day of your life slip by emptily.
[ترجمه گوگل]به خودت یادآوری کن که مرگ هر لحظه فرا خواهد رسید، راهی خوب برای تشویق خودت که اجازه ندهی هر روز زندگیت بیهوده بگذرد
[ترجمه ترگمان]به خودت یادآوری کن که مرگ هر لحظه ممکن است بیاید، راه خوبی برای این است که خودت را مجبور کنی که هر روز از زندگی تو خالی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به خودت یادآوری کن که مرگ هر لحظه ممکن است بیاید، راه خوبی برای این است که خودت را مجبور کنی که هر روز از زندگی تو خالی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید