empathic

/emˈpaTHik//ɛmˈpaθɪk/

معنی: تلقینی، وابسته به انتقال فکر
معانی دیگر: تلقینی، وابسته به انتقال فکر

جمله های نمونه

1. Specialists and careful empathic care are anathema to the bottom line, the chief concern of the managed-care companies.
[ترجمه گوگل]متخصصان و مراقبت‌های همدلانه دقیق، نگرانی اصلی شرکت‌های مراقبت‌های مدیریت‌شده است
[ترجمه ترگمان]متخصصان و مراقبت های ویژه همدلانه نسبت به خط پایین، نگرانی عمده شرکت های خدمات مراقبت کننده، لعن و نفرین شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Second, manageable and minor nontraumatic failures of the empathic bond must occur.
[ترجمه گوگل]دوم، شکست‌های غیرآسیب‌زای جزئی و قابل کنترل پیوند همدلانه باید رخ دهد
[ترجمه ترگمان]دوم، قابل کنترل بودن و minor جزئی اوراق قرضه همدلانه باید رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. First, there must be a basic empathic intuneness between the self and its selfobjects.
[ترجمه گوگل]اولاً، باید بین خود و ابژه های خود یک همدلی اساسی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]اول، باید یک رابطه همدلانه اساسی بین خود و \"ابژه های خود\" وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Empathic Transfer. You absorb others'hurts.
[ترجمه گوگل]انتقال همدلانه شما آسیب های دیگران را جذب می کنید
[ترجمه ترگمان]انتقال Empathic شما دیگران را ناراحت می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Just the general feeling of the horse that is picked up by another empathic horse or person.
[ترجمه گوگل]فقط احساس کلی اسب که توسط اسب یا شخص همدل دیگری برداشته می شود
[ترجمه ترگمان]فقط احساس عمومی اسبی که توسط اسب یا شخص دیگری انتخاب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then I explain what I want to get across in a more empathic way.
[ترجمه گوگل]سپس آنچه را که می خواهم با همدلی بیشتری بیان کنم توضیح می دهم
[ترجمه ترگمان]پس من توضیح میدم که چی می خوام از طریق یه راه دیگه ای پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ideal situation, of course, would be to be empathic and in rapport with the horse.
[ترجمه گوگل]وضعیت ایده آل، البته، همدلی و در ارتباط با اسب است
[ترجمه ترگمان]البته، وضعیت ایده آل، همدلی و همدلی با اسب خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Advanced education, high intelligence ( especially verbal intelligence ), open - mindedness, and good mental health abet empathic accuracy.
[ترجمه گوگل]تحصیلات پیشرفته، هوش بالا (به ویژه هوش کلامی)، نگرش باز و سلامت روانی خوب از دقت همدلانه حمایت می کند
[ترجمه ترگمان]آموزش پیشرفته، هوش بالا (به خصوص هوش کلامی)، ذهن باز، و سلامت روانی خوب و دقت همدلانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The author of the novel uses a great deal of empathic artistic methods.
[ترجمه گوگل]نویسنده رمان از روش های هنری همدلانه زیادی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]نویسنده رمان از بسیاری از روش های هنری همدلانه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Could it be that the horror involved in the empathic identification required brings the shutters down?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن است وحشتی که در شناسایی همدلانه لازم وجود دارد، کرکره ها را پایین بیاورد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است این وحشت دخیل در شناسایی همدلانه مورد نیاز، کرکره ها را پایین بیاورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Leon Edel thought empathy was exactly what Maurois was saying, while a biographer should avoid empathy and must be more sympathetic than empathic.
[ترجمه گوگل]لئون ادل فکر می‌کرد که همدلی دقیقاً همان چیزی است که موروا می‌گوید، در حالی که یک زندگی‌نامه‌نویس باید از همدلی دوری کند و باید بیشتر دلسوز باشد تا همدل
[ترجمه ترگمان]لئون Edel فکر می کرد که همدلی درست همان چیزی است که Maurois می گوید، در حالی که یک زندگینامه نویسان باید از همدلی اجتناب کنند و باید همدلی بیشتری نسبت به همدلی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The training of human intelligence must include the simultaneous development of the empathic capacity.
[ترجمه گوگل]آموزش هوش انسانی باید شامل توسعه همزمان ظرفیت همدلی باشد
[ترجمه ترگمان]آموزش هوش انسانی باید شامل توسعه همزمان ظرفیت همدلانه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Cats, unlike dogs or even elephants aren't associated with altruistic, empathic behavior.
[ترجمه گوگل]گربه ها، برخلاف سگ ها یا حتی فیل ها، با رفتاری نوع دوستانه و همدلانه همراه نیستند
[ترجمه ترگمان]گربه ها برخلاف سگ ها یا حتی فیل ها با رفتار نوع دوستانه و همدلانه مرتبط نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Consistent with past research, people who reported being more neurotic, extravert and/or empathic tended to cry more often and more easily.
[ترجمه گوگل]مطابق با تحقیقات گذشته، افرادی که بیشتر عصبی، برونگرا و/یا همدل هستند بیشتر و راحت تر گریه می کنند
[ترجمه ترگمان]مطابق با تحقیقات گذشته، افرادی که از عصبی بودن، برونگرا و \/ یا همدلانه گزارش دادند، بیشتر و بیشتر گریه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلقینی (صفت)
empathic

وابسته به انتقال فکر (صفت)
empathic

انگلیسی به انگلیسی

• characterized by empathy, characterized by vicarious emotion, understanding, sympathetic

پیشنهاد کاربران

( در ادبیات ) همسان پندارانه، همذات پندارانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : empathize
✅️ اسم ( noun ) : empathy
✅️ صفت ( adjective ) : empathetic / empathic
✅️ قید ( adverb ) : empathetically / empathically
غیر واقع - نادرست
empathic ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: همدلانه
تعریف: مربوط به همدلی
همدلانه
دلسوز
همدردمنشانه
همدل

بپرس