1. The study, "When Emotionality Trumps Reason," examines how jurors make decisions rationally and emotionally.
[ترجمه گوگل]این مطالعه با عنوان «وقتی عاطفهگرایی عقل را مغلوب میکند» به بررسی این موضوع میپردازد که هیئت منصفه چگونه بهطور منطقی و احساسی تصمیمگیری میکنند [ترجمه ترگمان]این مطالعه، \"هنگامی که Emotionality خرد خرد استدلال می کند،\" بررسی می کند که چگونه هیات منصفه منطقی و احساسی تصمیم گیری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. High emotionality questions are better for detecting lies and honesty than low emotionality questions.
[ترجمه گوگل]سوالات با احساسات بالا برای تشخیص دروغ و صداقت بهتر از سوالات کم هیجان هستند [ترجمه ترگمان]پرسش های بالا از بالا برای تشخیص دروغ و صداقت بهتر از پرسش های بی سر و صدا هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The man had no emotionality in anything concerning his family.
[ترجمه M] مرد هیچ احساسی یا ( عاطفه ای ) نسبت به موضوعات مربوط به خانواده اش نداشت
|
[ترجمه گوگل]این مرد در هیچ چیز مربوط به خانواده اش احساساتی نبود [ترجمه ترگمان]این مرد هیچ احساسی نسبت به خانواده اش نداشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Emotionality is the inner motive of the thought-of-singing.
5. It is likely to be associated with deep emotionality and the force of life itself.
[ترجمه گوگل]احتمالاً با احساسات عمیق و نیروی خود زندگی مرتبط است [ترجمه ترگمان]آن احتمالا مربوط به emotionality عمیق و نیروی زندگی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Perhaps it was this heightened emotionality that led Sigmund Freud to speculate that dreams serve as wish fulfillment.
[ترجمه گوگل]شاید همین احساسات شدید بود که زیگموند فروید را به این گمان وا داشت که رویاها به عنوان برآورده شدن آرزوها عمل می کنند [ترجمه ترگمان]شاید این emotionality تشدید شده بود که باعث شد زیگموند فروید تصور کند که خواب ها به عنوان تحقق آرزوی عمل می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. So, it was that connection with the emotionality of those kids —that's the story.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این ارتباط با احساسات آن بچه ها بود - داستان همین است [ترجمه ترگمان]بنابراین، ارتباط با the این بچه ها - این داستان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. InSenileIn the person's insomnia, emotionality insomnia also is many, often.
[ترجمه گوگل]InSenileدر بی خوابی فرد، بی خوابی هیجانی نیز بسیار زیاد است [ترجمه ترگمان]بی خوابی فرد به خاطر بی خوابی است، و اغلب به خاطر بی خوابی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Emotionality, extroversion, openness, cautiousness dimensions of Five-Factor personality and conflict dimensions of teacher-student relations can significantly predict adolescents' mental health.
[ترجمه گوگل]ابعاد عاطفی، برون گرایی، گشودگی، احتیاط شخصیت پنج عاملی و ابعاد تعارض روابط معلم و دانش آموز می تواند سلامت روانی نوجوانان را به طور معناداری پیش بینی کند [ترجمه ترگمان]Emotionality، برون گرایی، باز بودن، ابعاد احتیاط شخصیت پنج گانه و ابعاد تعارض روابط معلم - دانش آموز می تواند به طور قابل توجهی سلامت روانی نوجوانان را پیش بینی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It is argued that increased emotionality is linked to irrationality and perhaps violence.
[ترجمه گوگل]استدلال می شود که افزایش احساسات با غیرمنطقی بودن و شاید خشونت مرتبط است [ترجمه ترگمان]بحث می شود که افزایش emotionality مربوط به نامعقول بودن و شاید خشونت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In addition, they experienced decreased neuroticism, or negative emotionality.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها کاهش روان رنجوری یا عاطفه منفی را تجربه کردند [ترجمه ترگمان]به علاوه، آن ها سطح روان نژندی پایین یا emotionality منفی را تجربه کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Positive emotionality influences how others respond to a person, perhaps making that individual more open and likely to seek out situations conducive to a lasting, happy marriage.
[ترجمه گوگل]احساسات مثبت بر نحوه واکنش دیگران به یک فرد تأثیر می گذارد، شاید باعث شود که فرد بازتر شود و به دنبال موقعیت هایی باشد که برای یک ازدواج پایدار و شاد مناسب است [ترجمه ترگمان]emotionality مثبت بر نحوه واکنش دیگران به یک فرد تاثیر می گذارد، شاید این که فرد را باز کند و به احتمال زیاد به دنبال شرایط مساعد برای ازدواج شاد و شاد باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The findings revealed that pre-exam emotionality and pre-exam worry directly increased confrontation anxiety.
[ترجمه گوگل]یافته ها نشان داد که هیجانات قبل از امتحان و نگرانی قبل از امتحان به طور مستقیم اضطراب مقابله را افزایش می دهد [ترجمه ترگمان]یافته ها نشان داد که آزمایش ها پیش از امتحان و پیش از امتحان، نگرانی های رو به رو را به طور مستقیم افزایش داده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. People are not concerned with discussing their emotional states; emotionality in most instances is negatively valued.
[ترجمه گوگل]مردم نگران حالات عاطفی خود نیستند احساسات در بیشتر موارد ارزش منفی دارد [ترجمه ترگمان]افراد با بحث در مورد حالات احساسی خود نگران نیستند؛ emotionality در اغلب موارد به طور منفی با ارزش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• tendency to express one's feelings in an overly dramatic manner, effusiveness, sentimentalism