emote

/ɪˈmoʊt//ɪˈməʊt/

(معمولا مزاح آمیز - عامیانه) بازی گرانه رفتار کردن (مانند هنرپیشگان با غلو و احساسات و غیره عمل کردن)، رفتار تصنعی داشتن، هیجان بخرج دادن، هیجان نشان دادن، بشوخی اظهاراحساسات کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: emotes, emoting, emoted
• : تعریف: to express or simulate emotion, esp. in an exaggerated or theatrical manner.
مشابه: gush

- The news anchor was often mocked for the way he emoted over sad stories.
[ترجمه گوگل] مجری اخبار اغلب به خاطر نحوه ابراز احساساتش در داستان های غم انگیز مورد تمسخر قرار می گرفت
[ترجمه ترگمان] لنگر اخبار اغلب برای این که او داستان های اندوه باری بر زبان می آورد مورد تمسخر قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Siskind encourages the children to emote to the music as they dance.
[ترجمه گوگل]سیسکیند کودکان را تشویق می‌کند که در حین رقص با موسیقی احساس کنند
[ترجمه ترگمان]سیسکایند کودکان را تشویق می کند تا هنگام رقصیدن به موسیقی گوش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The actress emoted for all she was worth.
[ترجمه گوگل]این هنرپیشه به خاطر تمام ارزشش ابراز احساسات کرد
[ترجمه ترگمان]هنرپیشه زن به هر قیمتی که بود می ارزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Guests may now congratulate the married couple. Emote freely. Save celebratory gems for use outside.
[ترجمه گوگل]مهمانان اکنون می توانند به زوج متاهل تبریک بگویند آزادانه احساس احساسات کنید جواهرات جشن را برای استفاده در خارج ذخیره کنید
[ترجمه ترگمان]مهمان ها ممکن است به زوج متاهل تبریک بگویند به آزادی ادامه می دهد ذخیره سنگ های یادبود برای استفاده در خارج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They want him to emote and perform the proper theatrical gestures so they can see their emotions enacted on the public stage.
[ترجمه گوگل]آن‌ها از او می‌خواهند که ژست‌های نمایشی مناسب را به تصویر بکشد و اجرا کند تا بتوانند احساسات خود را در صحنه عمومی مشاهده کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواهند که او با حرکات نمایشی درست رفتار کند تا آن ها بتوانند احساسات خود را در صحنه عمومی ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Loladins will be a new class focusing on emote combat, tickling and laughing at their enemies until they feel pity and give up, or punch the player in the face.
[ترجمه گوگل]Loladins کلاس جدیدی خواهد بود که بر روی مبارزات احساساتی تمرکز می کند، غلغلک دادن و خندیدن به دشمنان خود تا زمانی که آنها احساس ترحم کنند و تسلیم شوند یا مشت به صورت بازیکن بزنند
[ترجمه ترگمان]Loladins یک کلاس جدید است که بر روی نبرد emote، قلقلک دادن و خندیدن به دشمنانشان، تا زمانی که احساس ترحم می کنند و تسلیم می شوند، و یا به بازیکن در چهره ضربه می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Orcs and Dwarves again did the same emote of one arm level and the other crossing it.
[ترجمه گوگل]اورک‌ها و دورف‌ها دوباره همان احساس یک دست را انجام دادند و دیگری از آن عبور کرد
[ترجمه ترگمان]او رک ها و دو رف ها دوباره همان emote را از یک سطح یک بازو و دیگری از آن عبور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dance emote was fluid and it was the same dance I think for both Dwarves and Orcs.
[ترجمه گوگل]احساس رقص روان بود و من فکر می کنم همان رقصی برای کوتوله ها و اورک ها بود
[ترجمه ترگمان]رقص emote روان بود و همان رقصی بود که من برای دو رف ها و او رک ها فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The dance emote got a ton of laughs.
[ترجمه گوگل]شکلک رقص خنده زیادی به همراه داشت
[ترجمه ترگمان] رقص dance کلی خنده داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Cheer emote was different the second time I did it, and I assume it was random.
[ترجمه گوگل]شکلک Cheer بار دوم که این کار را انجام دادم متفاوت بود و فکر می‌کنم تصادفی بود
[ترجمه ترگمان]خوشحال بودن با دفعه دوم فرق داشت و من فرض می کنم که اتفاقی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That emote is hilarious. xD I hope they use it!
[ترجمه گوگل]آن احساس خنده دار است xD امیدوارم از آن استفاده کنند!
[ترجمه ترگمان] این \"emote\" خیلی خنده داره امیدوارم ازش ون استفاده کنن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In Hollywood's golden age, the celebrated films of the day were often giant star vehicles, dramas and tearjerkers that let the leading men and women emote until the rafters fell down.
[ترجمه گوگل]در عصر طلایی هالیوود، فیلم‌های مشهور آن روز اغلب وسایل نقلیه ستاره‌ای غول‌پیکر، درام‌ها و اشک‌آور بودند که به مردان و زنان پیشرو اجازه می‌داد تا زمانی که خروارها سقوط کنند، احساساتی کنند
[ترجمه ترگمان]در دوران طلایی هالیوود، فیلم های مشهور روز اغلب وسایل نقلیه، dramas و tearjerkers بودند که به مردان و زنان برجسته اجازه می داد تا زمانی که تیر به زمین می افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Andy Serkis is unlike any other character. He can have characters that don't speak, emote ways that you don't really see often in movies.
[ترجمه گوگل]اندی سرکیس شبیه هیچ شخصیت دیگری نیست او می‌تواند شخصیت‌هایی داشته باشد که حرف نمی‌زنند، احساساتی که شما اغلب در فیلم‌ها نمی‌بینید
[ترجمه ترگمان]اندی Serkis برخلاف هیچ شخصیت دیگری نیست او می تواند شخصیت هایی داشته باشد که حرف نمی زنند، emote راه هایی که اغلب در فیلم ها نمی بینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To do that a person has to hold their breath. If your subject if holding her breath she cannot emote and create natural expressions.
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار، فرد باید نفس خود را حبس کند اگر سوژه شما نفس خود را حبس می کند، نمی تواند احساسات و عبارات طبیعی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، فرد باید نفس خود را نگه دارد اگر سوژه شما اگر نفسش را نگه دارد، نمی تواند emote کند و حالات طبیعی خود را به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If your subject if holding her breath she cannot emote and create natural expressions.
[ترجمه گوگل]اگر سوژه شما نفس خود را حبس می کند، نمی تواند احساسات و عبارات طبیعی ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]اگر سوژه شما اگر نفسش را نگه دارد، نمی تواند emote کند و حالات طبیعی خود را به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• express emotion, dramatize one's feelings or emotions (slang)

پیشنهاد کاربران

بخصوص بازیگرا هیجان به خرج دادن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emote / emotionalize
✅️ اسم ( noun ) : emotion / emotionalism / emotionalist
✅️ صفت ( adjective ) : emotional / emotive / emotionless
✅️ قید ( adverb ) : emotionally / emotively
جوش و خروش بروز دادن/نشان دادن
احساسات خود را بروز دادن ( ابراز کردن )
Women may not emote in the same way that men do
زن ها ممکن است احساسات خود را به همان شکلی که آقایان بروز می دهند، ابراز نکنند.

بپرس