emolument

/ɪˈmɒljʊmənt//ɪˈmɒljʊmənt/

معنی: درامد، پرداخت، حقوق، مداخل، مقرری، مواجب
معانی دیگر: حقوق (ماهانه یا سالیانه و غیره)، کار پاداش، دستمزد، کارمزد، اجرت، معونت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: profit or compensation from one's position or employment, such as salary or fees.
مشابه: pay, stipend

جمله های نمونه

1. Her emoluments as a teacher amounted to 8500 a year.
[ترجمه گوگل]حقوق او به عنوان معلم بالغ بر 8500 در سال بود
[ترجمه ترگمان]مقرری او به عنوان یک معلم در سال به ۸۵۰۰ رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The emolument of this profession is not satisfactory.
[ترجمه گوگل]درآمد این حرفه راضی کننده نیست
[ترجمه ترگمان]The این شغل رضایت بخش نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was paid a modest emolument.
[ترجمه گوگل]حقوق متوسطی به او پرداخت شد
[ترجمه ترگمان]او به مبلغ اندکی پول پرداخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This general approach to efficient emolument packages is markedly absent from the reward structures of public sector companies.
[ترجمه گوگل]این رویکرد کلی برای بسته های پاداش کارآمد به طور قابل توجهی در ساختارهای پاداش شرکت های بخش دولتی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]این رویکرد کلی برای بسته های emolument کارآمد به طور قابل توجهی از ساختارهای پاداش شرکت های بخش دولتی غایب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The managerial emolument and incentives discussion in section 3 starts in general terms and then moves to questions of alternative institutional structures.
[ترجمه گوگل]بحث حقوق و مشوق‌های مدیریتی در بخش 3 به صورت کلی آغاز می‌شود و سپس به سؤالات ساختارهای سازمانی جایگزین می‌رود
[ترجمه ترگمان]بحث مدیریتی و مشوق های مدیریتی در بخش ۳ به طور کلی شروع می شود و سپس به سوالات ساختارهای سازمانی جایگزین اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Special emoluments or other benefits paid at the time of the transaction.
[ترجمه گوگل]حق الزحمه ویژه یا سایر مزایای پرداخت شده در زمان معامله
[ترجمه ترگمان]مداخل مخصوص و یا مزایای دیگری که در زمان معامله پرداخت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His full emoluments for services rendered to the three companies are paid by S
[ترجمه گوگل]حقوق کامل او برای خدمات ارائه شده به سه شرکت توسط اس
[ترجمه ترگمان]درآمد کامل او برای خدمات ارائه شده به سه شرکت توسط S پرداخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This can come from current emoluments or some other source.
[ترجمه گوگل]این می تواند از درآمدهای فعلی یا منبع دیگری باشد
[ترجمه ترگمان]این می تواند از مداخل فعلی یا چند منبع دیگر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He plied his new profession with emolument to himself, and infinite plague to the country.
[ترجمه گوگل]او حرفه جدید خود را با کسب درآمد برای خود و طاعون بی‌نهایت به کشور تحمیل کرد
[ترجمه ترگمان]شغل جدید خود را با emolument و plague به کار می برد و plague را به کشور می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Typically, coating paper Toner low emolument and making quality and low.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، کاغذ پوشش تونر کم درآمد و با کیفیت و کم است
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، کاغذ پوشش دهنده با کیفیت پایین و کیفیت بالا و پایین کردن کیفیت کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He could earn up to £1m a year in salary and emoluments from many directorships.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست سالانه یک میلیون پوند حقوق و دستمزد از بسیاری از مدیران دریافت کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست سالیانه ۱ میلیون پوند حقوق و حقوق دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Secondly there is the mechanism which determines top management emoluments, implicit in which is their incentive structure.
[ترجمه گوگل]ثانیاً مکانیسمی وجود دارد که پاداش های مدیریت ارشد را تعیین می کند و ساختار مشوق آنها به طور ضمنی در آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دوم، مکانیسمی وجود دارد که مداخل مدیریت بالا را تعیین می کند، که در آن ساختار انگیزه آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In addition the notes to the accounts need not include the directors' emoluments.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، یادداشت‌های حساب‌ها نباید شامل حقوق و دستمزد مدیران باشد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یادداشت های مربوط به حساب ها شامل حقوق مدیران نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Baby - linen - for babies then wore robes of state - afforded another possibility of toil and emolument.
[ترجمه گوگل]نوزاد - کتانی - برای نوزادان که سپس ردای دولتی می پوشیدند - امکان دیگری برای زحمت و معاش فراهم می کرد
[ترجمه ترگمان]در این صورت بچه ها لباس زیر و گشاد می پوشیدند و به احتمال دیگری کار کار و کار را از دست می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درامد (اسم)
admission, income, revenue, earnings, emolument, hatch

پرداخت (اسم)
finish, expenditure, settlement, emolument, pay, remuneration, polish, burnish, payment, fee, disbursement, outlay, hire, payoff, remittance, remitment

حقوق (اسم)
emolument, due, pension, law, salary, stipend

مداخل (اسم)
earnings, emolument

مقرری (اسم)
emolument, pension, wages

مواجب (اسم)
emolument, salary, stipend

تخصصی

[حقوق] حقوق، دستمزد، حق الزحمه، مزایا

انگلیسی به انگلیسی

• profit, salary, fee (received in a job or office)
an emolument is money or some other form of payment which a person receives for doing work; a formal word.

پیشنهاد کاربران

noun [ C or U] UK formal
payment for work in the form of money or something else of value
اسم، انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی
پرداخت برای کار به صورت پول یا چیز با ارزش دیگر
دستمزد کار
There must be full disclosure of company directors' total emoluments.
...
[مشاهده متن کامل]

The emoluments of the highest - paid director totalled �382, 000, including pension contributions.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/emolument
پاداش دستمزد

بپرس