emigrant

/ˈeməɡrənt//ˈemɪɡrənt/

معنی: مهاجر، کوچ کننده
معانی دیگر: برون کوچگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who emigrates.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: emigrating.

- emigrant travelers
[ترجمه گوگل] مسافران مهاجر
[ترجمه ترگمان] مسافران مهاجر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or relating to emigrants or emigration.

جمله های نمونه

1. emigrant workers
کارگران مهاجر

2. The would-be emigrant faced many difficulties.
[ترجمه گوگل]مهاجر آینده با مشکلات زیادی روبرو بود
[ترجمه ترگمان]مهاجری که این کار را می کرد با مشکلات بسیاری مواجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An early grave or the emigrant ship.
[ترجمه گوگل]گور اولیه یا کشتی مهاجر
[ترجمه ترگمان]یک قبر زودرس یا یک کشتی مهاجر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Amount of hub project total constitution is good, emigrant target realizes phase basically.
[ترجمه گوگل]مقدار کل پروژه هاب خوب است، هدف مهاجر اساساً فاز را محقق می کند
[ترجمه ترگمان]مقدار کل پروژه مرکزی پروژه خوب است، هدف مهاجران در اصل مرحله را درک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Apply for emigrant Australia to need what to condition accord with?
[ترجمه گوگل]درخواست برای مهاجر استرالیا برای نیاز به چه شرطی توافق با؟
[ترجمه ترگمان]از استرالیای مهاجر درخواست کنید که به آنچه که با آن مطابقت دارد نیاز داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Exile, however, gives perspective, making every emigrant an anthropologist and relativist.
[ترجمه گوگل]اما تبعید چشم اندازی می دهد و از هر مهاجری انسان شناس و نسبیت گرا می سازد
[ترجمه ترگمان]با این حال، تبعید، هر مهاجری را به یک انسان شناس و relativist تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Emigrant composition basically is European, predict to this century end population is achieved likely 180 million.
[ترجمه گوگل]ترکیب مهاجران اساساً اروپایی است، پیش‌بینی می‌شود تا پایان این قرن جمعیت به 180 میلیون نفر برسد
[ترجمه ترگمان]ترکیب مهاجر اساسا اروپایی است و پیش بینی می شود که جمعیت این قرن ۱۸۰ میلیون به دست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. ' Emigrant ,' said the functionary,'I am going to send you on to Paris, under an escort. '
[ترجمه گوگل]کارمند گفت: مهاجر، من تو را با اسکورت به پاریس می فرستم '
[ترجمه ترگمان]گماشته گفت: مهاجر، من شما را به پاریس می فرستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The emigrant found his livelihood almost immediately on arrival.
[ترجمه گوگل]مهاجر تقریباً بلافاصله پس از ورود، امرار معاش خود را یافت
[ترجمه ترگمان]مهاجر درآمد خود را تقریبا بلافاصله پس از ورود پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is a British emigrant to Australia.
[ترجمه گوگل]او یک مهاجر بریتانیایی به استرالیا است
[ترجمه ترگمان]او یک مهاجر بریتانیایی به استرالیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Town is changed be being told strictly is emigrant problem, move from the country town.
[ترجمه گوگل]شهر تغییر می کند به شدت گفته می شود مشکل مهاجر است، از شهر روستا حرکت کنید
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که شهر به شدت مساله مهاجری است که از شهر خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Emigrant project is the main component of project of the key control end Yellow River wavelet.
[ترجمه گوگل]پروژه مهاجر جزء اصلی پروژه موجک انتهایی کنترل کلیدی رودخانه زرد است
[ترجمه ترگمان]پروژه مهاجر جز اصلی پروژه کنترل کلید رودخانه زرد رنگ می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Not an emigrant he hoped within the sense and spirit of the law.
[ترجمه گوگل]نه مهاجری که به حس و روح قانون امیدوار بود
[ترجمه ترگمان]حتی یک مهاجر که امید و روح قانون را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are emigrant labourers.
[ترجمه گوگل]آنها کارگران مهاجر هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها کارگران مهاجری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهاجر (اسم)
expatriate, fugitive, colonist, refugee, emigrant, emigre, evacuee, out-migrant, remittance man

کوچ کننده (اسم)
emigrant, migrant

انگلیسی به انگلیسی

• one who leaves one's own country to settle in another
an emigrant is a person who has left their own country to live in another country.

پیشنهاد کاربران

مهاجر
– They are emigrant travelers
– He is a British emigrant to Australia
– a city teeming with emigrants from many lands
Hurling is a uniquely Irish sport, although Irish emigrants have
now carried it to many other countries.

بپرس