emergence

/ˌɪˈmɜːrdʒəns//ɪˈmɜːdʒəns/

معنی: مقدم، خروج، اورژانس
معانی دیگر: پدیداری، نمایان شدگی، پیدایش، ظهور، بروز، تکوین، هستی، (گیاه شناسی) برآمدگی ساقه (مانند تیغ گل محمدی)، فرآمدگی، امر فوق العاده و غیره منتظره، حتمی، ناگه اینده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or process of emerging.
مشابه: appearance, rise

جمله های نمونه

1. the emergence of japan as an industrial giant
ظهور ژاپن به عنوان یک غول صنعتی

2. their slow emergence from barbarism
تکوین آهسته ی آنها از بربریت

3. Conditions after the war led to the emergence of a new type of political party.
[ترجمه احمد قربانی] شرایط پس از جنگ منجر به ظهور نوع جدیدی از حزب سیاسی شد.
|
[ترجمه گوگل]شرایط پس از جنگ منجر به ظهور نوع جدیدی از حزب سیاسی شد
[ترجمه ترگمان]شرایط پس از جنگ منجر به ظهور نوع جدیدی از حزب سیاسی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The annual competition has encouraged the emergence of several talented young musicians.
[ترجمه گوگل]این رقابت سالانه باعث ظهور چندین نوازنده جوان با استعداد شده است
[ترجمه ترگمان]رقابت سالانه ظهور چندین موسیقیدان جوان با استعداد را تشویق کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The emergence of small Japanese cars in the 1970s challenged the US and European manufacturers.
[ترجمه گوگل]ظهور خودروهای کوچک ژاپنی در دهه 1970 تولیدکنندگان آمریکایی و اروپایی را به چالش کشید
[ترجمه ترگمان]ظهور ماشین های کوچک ژاپنی در دهه ۷۰، آمریکا و تولید کنندگان اروپایی را به چالش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The last decade saw the emergence of a dynamic economy.
[ترجمه گوگل]دهه گذشته شاهد ظهور یک اقتصاد پویا بود
[ترجمه ترگمان]دهه گذشته ظهور اقتصاد پویا را مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are fertile ground for the emergence of an explicitly right-wing political force.
[ترجمه گوگل]آنها زمینه مساعدی برای ظهور یک نیروی سیاسی آشکارا جناح راست هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها زمین حاصلخیزی برای ظهور یک نیروی سیاسی جناح راست صریح هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The emergence of the team as an alternative to the classic working group of individuals offers a powerful choice.
[ترجمه گوگل]ظهور تیم به عنوان جایگزینی برای گروه کاری کلاسیک از افراد یک انتخاب قدرتمند ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]ظهور تیم به عنوان جایگزینی برای گروه کاری کلاسیک افراد یک انتخاب قدرتمند را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In other words, the emergence of conscious experience depends only on an appropriate functional structure.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، ظهور تجربه آگاهانه تنها به یک ساختار عملکردی مناسب بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، ظهور تجربه آگاهانه تنها به ساختار عملکردی مناسب بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the emergence of the adult the wing is inflated to its full size by blood-pressure and the cuticle hardens.
[ترجمه گوگل]در هنگام ظهور بال بالغ با فشار خون به اندازه کامل آن باد می شود و کوتیکول سفت می شود
[ترجمه ترگمان]در ظهور فرد بزرگ سال، بال به اندازه کامل خود با فشار خون بالا می رود و پوست سفت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The concept of disease emergence has important implications for each of these.
[ترجمه گوگل]مفهوم ظهور بیماری پیامدهای مهمی برای هر یک از این موارد دارد
[ترجمه ترگمان]مفهوم ظهور بیماری، پیامدهای مهمی برای هر کدام از اینها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the emergence of drug-resistant bacteria has presented a new need for such vaccines, particularly for tuberculosis.
[ترجمه گوگل]اما ظهور باکتری‌های مقاوم به دارو، نیاز جدیدی به چنین واکسن‌هایی به‌ویژه برای سل ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]اما ظهور باکتری های مقاوم در برابر دارو نیاز تازه ای به این واکسن ها به ویژه برای سل ارائه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The emergence of bellicose private security forces enforcing order at these parties is an allied worry.
[ترجمه گوگل]ظهور نیروهای امنیتی خصوصی متخاصم که نظم را در این مهمانی ها اعمال می کنند، نگرانی متحدان است
[ترجمه ترگمان]ظهور of امنیتی شخصی برای اجرای نظم در این احزاب، یک نگرانی متفق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Microsoft refuses to be phased by emergence of united Unix front Tough talk?
[ترجمه گوگل]مایکروسافت حاضر نیست با ظهور بحث سخت در مقابل یونیکس به مرحله مرحله برسد؟
[ترجمه ترگمان]مایکروسافت با ظهور of جبهه النصره به تدریج به مرحله تبدیل خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقدم (اسم)
arrival, emergence, incipience, nascence

خروج (اسم)
emersion, emergence, exhaust, outgo, exodus, transpiration, egress, exit, egression

اورژانس (اسم)
emergence, emergency

انگلیسی به انگلیسی

• appearance, coming out, revelation
the emergence of something is the process or event of its coming into existence.

پیشنهاد کاربران

نوپدیدی، ظهور یافتگی، برآیش یا برآمدگی ( به انگلیسی: Emergence ) ، در فلسفه، به این معنی است که کل سیستم رفتاری از خود بروز می دهد که اعضایش آن را ندارند. این رفتارها به علت فعل و انفعالات بین اعضا، بروز پیدا می کنند
ظهور، پیدایش، تکوین ( مجازا تاریخچه )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : emerge
✅️ اسم ( noun ) : emergence
✅️ صفت ( adjective ) : emergent / emerging
✅️ قید ( adverb ) : _
در پزشکی به طور کلی به معنی ضرورت اما در بیهوشی معادل بیدار شدن
روی کار آمدن
افشا بروز، آشکارسازی
برآمدگی
نوپدیدی
افشا
بَراَفزودگی ، هم اَفزودگی
emergence ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: نوآیندی
تعریف: رفتار کلی یک سامانه که از برهم کنش اجزای سازندۀ پرشمار آن پدید می آید و نمی توان آن را براساس رفتار تک تک اجزا پیش بینی یا حتی تصور کرد
پیدایش"، : پدیداری: ظهور
بروز ، تکوین ، ظهور، فرآمدگی، نمایان شدگی ، هستی ، پدیداری ، پیدایی گیاهچه یا برآمدگی ساقه یا سبز شدن یا جوانه زنی ، پیدایش ، پیدایی، نوپدیدی، خروج
continental emergence= بالاآمدگی قاره ای، خیز قاره ای
...
[مشاهده متن کامل]

coast of emergence = ساحل برآمده
seedling emergence = پیدایی گیاهچه، سبز شدن گیاهچه
angle of emergence = زاویه خروج، زاویه خارجی

سر بر آوری
بازنمایی
emergence from = خروج از
فوریتی که در جریانی روی می دهد
ظهور
نوظهور
جوانه زنی
لزوم، ضرورت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس